پرويز کرمي، دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان

دوره اقتدار علم و دانش بنيان

در انقلاب اسلامي ما دورههاي مختلفي را پشت سر گذاشته ايم و به مناسبتهاي مختلف اسمهاي متفاوتي را روي اين دورهها گذاشته ايم؛ دوره دفاع مقدس، دوره سازندگي، دوره پيشرفت و توسعه، دوره ثبات و... امروز را اگر بخواهيم نامگذاري کنيم، مناسبت دارد که آن را دوره اقتدار علمي و دانش بنيان بناميم..

آماده‌سازي و انتشار اين شماره دانش‌بنيان مصادف شد با سي ‌و هفتمين سالگرد پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي. براي همه آن‌ها که همراه انقلاب بوده‌اند، يادآوري آن روزهاي پرالتهاب خوشايند است. مرور خاطرات تظاهرات، شعارها، دلهره‌ها، حماسه‌ها، اميدها و... هر کام تلخي را شيرين مي‌کند. مخصوصا آن ده روز منتهي به پيروزي آن‌قدر پر از اتفاق و خبر و حادثه بود که علي‌رغم گذر سي‌ و هفت سال، هنوز هم مي‌توان حرف‌هاي شنيده نشده، خبرهاي گفته نشده و حوادث عجيب و غريب در مورد آن بيرون کشيد.

اين دهه را از سر خوش‌ذوقي و بيان شاعرانه «دهه فجر» نناميده‌اند، بلکه معني تام و تمام «فجر» در اين ده روز شگفت‌انگيز مستتر است. تعبير امام (ره) در اين ‌باره قابل تامل است: «انقلاب ما انفجار نور بود.» هرچه به آن کانون نور نزديک‌تر مي‌شويم، خيرات و مبرات انقلاب را بيشتر و واضح‌تر مي‌بينيم و هرچه از آن کانون دورتر مي‌شويم، از نور و نيکويي‌هاي آن محروم‌تر مي‌شويم. روي همين اساس است که دائم بايد با سنجه‌هاي دقيق دوري و نزديکي‌مان را به انقلاب اسلامي اندازه بگيريم. شعار و تظاهرات بيروني مهمند اما اين دوري و نزديکي را بايد باطني و معنوي سنجيد. هر چقدر ما به آرمان‌هاي انقلاب وفادارتر باشيم و هر چقدر ماهيت ضد استبدادي و ضد استکباري انقلاب را جدي‌تر پي بگيريم، بهره‌مان هم از نور بيشتر است و هر چقدر از اين معاني فاصله بگيريم، بيشتر خود را در سايه قرار داده‌ايم. سايه، اين‌جا چيزي جز دوري از حقيقت نيست.

انقلاب اسلامي در سال 57 رخ داده و از ديد بعضي‌ها يک دوره تاريخي است که زمانش سپري شده. در بعضي کشورهاي ديگر هم که درآن‌ها انقلاب شده، با انقلابشان همين معامله را مي‌کنند؛ برايش موزه مي‌سازند، تشريفاتي و رسمي کتاب‌ها مي‌نويسند، مراسم‌ مي‌گيرند و حتي نام انقلابي‌هايشان را گرامي‌ مي‌دارند و بر خيابان و کوچه پس‌کوچه‌ها مي‌گذارند، اما آيا از آن «برادري و برابري» و از آن «آزادي» و «استقلال» که به دنبالش بودند، بهره‌اي دارند؟ آرمان‌ها به شدت کهنه مي‌شوند و به دليل دست و پاگير بودن به موزه راه پيدا مي‌کنند. ما به عينه ديديم که آرمان‌هاي مارکسيستي چطور از چشم‌ها افتاد و راهي موزه‌ها شد. اتفاقا اين نکته را امام راحل با هوشياري تمام در نامه‌اي که به گورباچف رهبر شوروي نوشتند، متذکر شدند. براي همين بود که بر زنده بودن  انقلاب اسلامي تاکيد مي‌کردند و انقلاب را امري مداوم و نوشونده مي‌شمردند.

انقلاب اسلامي يک اتفاق تاريخي مربوط به بهمن 57 نيست. البته فجرش در آن تاريخ است اما تداوم دارد و ما را نيز به همراهي خود فرامي‌خواند. به همين اعتبار است که همچنان مفاهيمي مثل انقلابي و ضد انقلاب مصداق دارند. انقلاب اسلامي به برکت خون شهدا و به لطف خداي متعال زنده است و چون خردمندانه و هوشيارانه و از سر صدق و خلوص نيت رهبري مي‌شود، همچنان کثيري انقلابي‌اند و قليلي ضد انقلاب. البته اين مفاهيم هم مثل خود انقلاب اسلامي نوشونده‌اند و مدام مصداق تازه مي‌يابند.

امروز ظاهر چريکي نماد انقلابي بودن نيست، ضد انقلاب هم شباهتي به چماقداران و بازمانده‌هاي ساواک و رژيم منحوس ندارد. نسبت ما با آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و دوري و نزديکي‌مان به امر موعود است که معلوم مي‌کند کداممان انقلابي هستيم و کداممان ضد انقلاب. مفهوم مديريت انقلابي را هم بايد در همين نسبت‌ها دنبال کنيم نه سرعت و عجله.

انقلاب اسلامي، علاوه بر ماهيت ضد استبدادي‌اش که به سرنگوني سلطنت انجاميد، ماهيت ضد استکباري هم دارد. از همان اول، ما با نظام سلطه درافتاديم و خواهان تغيير نظم ناعادلانه جهان شديم. اين حرف انقلاب در عالم درگرفت و طرفداران بسياري پيدا کرد. البته تعامل با دنيا را به معني غيرانقلابي بودن نبايد گرفت. هم امام (ره) و هم رهبر فرزانه انقلاب، هر دو، اين نکته را تصريح کرده‌اند که تعامل عزتمندانه با دنيا ربطي به پذيرش قواعد نظام سلطه ندارد. قاعده نظام سلطه يعني همين که ما خود را مقهور و مرعوب غرب بدانيم و نقشي را بپذيريم که آن‌ها برايمان تعيين مي‌کنند. مشکل اصلي حکومت پهلوي هم بعد از ديکتاتوري و تفرعن همين بود که مطيع محض غرب بود و خود را با مناسبات آن‌ها تعريف مي‌کرد.

البته اين را هم نبايد از خاطر دور نگه داريم که به برکت انقلاب اسلامي، دنيا هم وارد مدار تازه‌اي شد و مناسبات قدرت تغيير کرد. ديگر مردم دنيا آقايي و سطوت آمريکا يا هر کجاي ديگر را نمي‌پذيرند و زير بار مناسبات ناعادلانه دنيا نمي‌روند. ديگر گذشته است دوراني که استعمارگران منابع و امکانات کشورهاي ضعيف را به يغما ببرند و صداي اعتراضي هم بلند نشود. به دنياي پس از انقلاب اسلامي اگر خوب نگاه کنيد، مي‌بينيد که جنب و جوشي در عالم افتاده تا ضعفا خود را قوي کنند و هويت فراموش شده‌شان را بازيابند. بيشتر کشورهايي که قبلا «جهان سوم» ناميده مي‌شدند، به برکت همين جنب و جوش امروز «در حال توسعه» لقب گرفته‌اند و جالب است که به موازات توسعه‌يافتگي، هويت ملي و ديني خود را نيز پي مي‌گيرند. ديگر هيچ کشوري و هيچ مردمي نيستند که مثل ابتداي قرن بيستم، کودکانه و حقيرانه، آرزوي غربي شدن از نوک پا تا مغز سر را داشته باشند. آن‌ها مي‌خواهند قوي شوند و رشد و پيشرفت کنند و در عين حال، هويت ديني - ملي خود را حفظ کنند.

از آن طرف، ظاهر سلطه هم تغيير کرده و ديگر آن تصوير کلاسيک استعماري از بين رفته است. ديگر آن صحنه‌هايي که انگليسي‌ها در هندوستان به وجود مي‌آوردند و آقايي خود را به رخ مي‌کشيدند، ديده نمي‌شود. در باطن البته همان قدرت‌طلبي و خودبزرگ‌بيني هست اما از ترس خشم‌هاي انقلابي، خود را جور ديگر جلوه مي‌دهند. اين نکته را البته هوشياران عالم دريافته‌ و خبرش را در جهان پخش کرده‌اند. براي همين است که شعارهاي خوش‌رنگ و لعاب نظام سلطه و زرسالاران را کسي باور نمي‌کند. حتي عوام‌الناس هم فهميده‌اند که آمريکا براي انسان‌دوستي و ترويج صلح به عراق حمله نکرده و ناتو براي استقرار امنيت، خاورميانه را به هم نريخته است. تشت رسوايي ابرقدرت‌ها چنان از بام افتاده که ديگر هيچ‌کس صلح‌طلبي‌هاي آمريکا و انگليس را باور نمي‌کند. اگر حوادث نيم قرن اخير را مرور کنيم، آن‌ وقت مي‌فهميم اول بار اين انقلاب اسلامي بود که ماهيت پليد سلطه‌جويان را عيان کرد و ماسک عوام‌فريبانه مردم‌سالاري و صلح و امنيت را از چهره آن‌ها برداشت. خاورميانه به هم ريخته و صلح و امنيت جهان به خطر افتاده و همه‌اش زير سر قدرت‌هايي است که به اسم مبارزه با تروريسم به عراق و افغانستان حمله کردند و جهاني را به زحمت انداختند.

اما به برکت انقلاب اسلامي، ايران هم تغيير کرد و از آن کشور ضعيف نگه ‌داشته شده مطيع به کشوري مقتدر و صاحب‌نفوذ بدل شد. البته ما هنوز به خواسته‌هايمان نرسيده‌ و به افق‌هاي پيش ‌رويمان دست‌ نيافته‌ايم. با اين همه، به برکت انقلاب، پيشرفت قابل توجهي کرده‌ايم. حتي دشمنانمان نيز اذعان دارند که جمهوري اسلامي ايران پيشرفت کرده و به قدرت و نفوذ فوق‌العاده‌اي دست يافته است. آن‌ها سعي کردند با تحريم، با خبث طينت، با پروژه‌هاي مخفيانه، با ارعاب و نقشه‌هاي موذيانه جلوي رشد و ترقي ايران را بگيرند و تجربه انقلاب اسلامي را با شکست مواجه کنند. حتي يک روز هم دست از سر ما برنداشتند و ما را به حال خودمان نگذاشتند. علاوه بر آن‌ها، در داخل هم بودند معدودي مرعوب غرب که نااميدي را ترويج مي‌کردند و توي کارها «نه» مي‌آوردند. با اين همه، رهبري داهيانه رهبر حکيم انقلاب و همت و تلاش مردم نه تنها پروژه‌هاي براندازانه آمريکا را خنثي کرد بلکه باعث پيشرفت و توسعه‌اي حيرت‌انگيز شد. به لحاظ علمي، فناوري، فرهنگي و اقتصادي ما در شرايطي قرار گرفته‌ايم که به هيچ عنوان با سي و هفت سال پيش قابل مقايسه نيست. اين را حتي ناظران منصف گواهي مي‌دهند که ايران انقلابي اسلامي، مقتدر و باثبات است و نمي‌شود آن را به همان چشمي نگاه کرد که قبل از انقلاب به ايران نگاه مي‌کردند.

در انقلاب اسلامي ما دوره‌هاي مختلفي را پشت سر گذاشته‌ايم و به مناسبت‌هاي مختلف اسم‌هاي متفاوتي را روي اين دوره‌ها گذاشته‌ايم؛ دوره دفاع مقدس، دوره سازندگي، دوره پيشرفت و توسعه، دوره ثبات و... امروز را اگر بخواهيم نامگذاري کنيم، مناسبت دارد که آن را دوره اقتدار علمي و دانش‌بنيان بناميم.

در ضرورت پرداختن به اقتصاد دانش‌بنيان ترديدي نيست. مقامات عالي‌رتبه نظام هم به مناسبت‌هاي مختلف بر آن تاکيد کرده‌اند. مقدمات کار هم فراهم است. هم بازار خوبي در داخل و خارج وجود دارد، هم نيروهاي خلاق تحصيل‌کرده خوبي تربيت شده‌اند و هم دولت آماده است کارها را به مردم و اهلش واگذار کند. حقيقتا نيروي جوان ما از حيث انرژي و توانايي محسود کشورهاي ديگر است. از اين حيث چنان مورد حسادت کشورهاي ديگر هستيم که براي جذب و تصاحب اين جوان‌ها نقشه‌ها ريخته‌اند و برنامه‌ها نوشته‌اند. هر طوري هست، مي‌خواهند جوانان مستعد و هوشيار ايراني را به بهانه‌هاي مختلف بفريبند و مجذوب و مال خود کنند. در دوراني که مهاجرت به يک معضل جهاني بدل شده است، کشورهاي پيشرفته مي‌دانند جوانان تحصيل‌کرده ايراني حسابشان با بقيه فرق دارد و آن‌ها را بيرون از اين معضل بايد به سمت خود بکشانند. از اين حيث، ما نيز بايد هوشيارتر شويم و قدر جوانانمان را بيشتر بدانيم. اين جوان‌ها همان‌ها هستند که در نظام اسلامي پرورش يافته‌اند، در مدارس و دانشگاه‌هاي پس از انقلاب رشد کرده‌اند و دنيا را از طريق آموزه‌هاي انقلابي و اسلامي شناخته‌اند. معني اين حرف اين است که بايد آن‌ها را ببينيم و قدر آن‌ها را بيشتر بدانيم و در امر اقتصاد دانش‌بنيان روي آن‌ها حساب جدي باز کنيم.

تعبير رهبر حکيم انقلاب است که «خميني زنده است تا انقلاب زنده است». به همين منهاج بايد گفت انقلاب هم زنده است مادامي که تربيت‌يافتگان انقلاب و فرزندان اسلام زنده‌اند. توفيق تجربه انقلاب اسلامي، توفيق همه آن انديشه‌ها و آرمان‌هايي است که سي‌ و هفت سال پيش آن‌ها را دنبال کرديم. پس نبايد به خود سستي راه بدهيم، تنبلي کنيم، کار امروز را به فردا بيندازيم و دين خود را به کشور و انقلاب ادا نکنيم. اقتصاد دانش‌بنيان همان ديني است که نسل جديد و بهره‌مند از مواهب انقلاب اسلامي بايد ادا کند. 


کلمات کلیدی
//isti.ir/ZR59