باید ارتباط دانشگاه و کسب‌وکارها را بازتعریف کرد

باید ارتباط دانشگاه و کسب‌وکارها را بازتعریف کرد

مهرداد مهربد از مطالعات میان‌رشته‎ای و شکستـن مرزهای دانش می‎گوید


با رشد نگرش میان‌رشته‎ای در علم و ظهور شاخه‎های مطالعاتی میان‎رشته‎ای، می‎توان اسب علاقه را در میدان دانش‎های گوناگون تاخت بی‎آن‌که تهدیدی این رفتار نوآورانه سرکش را تحدید کند. می‎توان مهندسی سازه خواند و به کمک فناوری، برای درمان بیماران دست به ابداع زد. می‎توان به یاری سلول‎های بنیادی شتافت. مهرداد مهربد، متولد 1363، دارای مدرک کارشناسی عمران از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد سازه از دانشگاه یوکوهامای ژاپن و دکتری مهندسی پزشکی از دانشگاه برکلی امریکاست. او دانش فنی را به زمین دغدغه‌هایش کشانده است. با او درباره بازگشت به ایران و فعالیت‌هایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

جناب مهربد، از مطالعات و پژوهش‎هایی که در ژاپن و امریکا داشتید، آغاز کنید.
در ژاپن ما یک مدل مکانیکی برای تک‌سلول‎های استخوانی ساختیم که کمک می‎کرد با امواج مافوق صوت، برخی از بیماری‏های استخوانی مانند شکستگی‎ها را سریع‎تر ترمیم یا درمان کنند. به این شاخه از کار علاقه داشتم. برای آن از دانش پایه استفاده کردم و به جای این‌که آن را در سازه ساختمانی اعمال کنم، روی سازه سلولی اعمال کردم. فرض کنید یک لگن شکسته و باید چندین ماه در گچ باشد، ولی با این روش ظرف چند هفته درمان می‌شود.
 نتیجه این مطالعه چه بود؟ به روش درمانی جدیدی دست یافتید؟
بگذارید این‌گونه پاسخ دهم که خوبی سیستم آموزشی در کشورهای توسعه‎یافته این است که آن‌چه برای کار مطالعاتی تعریف می‎شود، براساس نیاز است. در ایران یادداشت‎های شبه‌پژوهشی (paper) را می‎خوانیم و پروژه تعریف می‎کنیم. ولی این پروژه‎ها چه مشکلی را حل می‏کنند؟ مشکلی که شاید نیاز امروز کشور دیگری است که ما بر اساس نیاز آن‎ها پروژه نوشتیم. خیلی از این پروژه‎ها همین ارزش را هم ندارند و تنها برای این‌که فرد در موقعیت خود ارتقا بگیرد، انجام می‌شود. اما آن‌جا این مطالعات براساس نیاز صنعت است و بعد هم در R&D صنعت از آن استفاده می‌شود. در ژاپن هم از روش امواج مافوق صوت برای درمان شکستگی استخوان استفاده می‎کنند.
 در امریکا هم همین شاخه را دنبال کردید؟
در امریکا حوزه مطالعاتی من بی‎انفورماتیک بود. می‎توان گفت مطالعات زیست‌شناسی محاسباتی و پروتومیکس انجام می‎دادم. رفتار فیزیکی و مکانیکی یک پروتئین خاص را که باعث انعقاد و چسبندگی سلول‎ها در خون و سلول‎های دیگر می‌شود، بررسی می‎کردم. این یک مطالعه پایه درباره پروتئینی است که سلول را به سطح زیرین می‎چسباند. این پروتئین در زمان‎هایی عمل می‎کند، در زمان‎هایی عمل نمی‎کند. اگر هم اشتباه عمل کند، خون در جایی که نباید، لخته می‌شود و احتمال سکته را بالا می‎برد. در سرطان برعکس عمل می‎کند. در جایی که سلول باید سر جای خود باشد، آزاد می‌شود و به خون می‌رود و سرطان را در بدن منتشر می‎کند. در بیماری‏های مختلفی می‎توان رفتار آن را مطالعه کرد. با شناخت رفتار این پروتئین، به دنبال کشف دارو هستند. الان این موضوع در امریکا داغ است و دنبال می‌شود ولی هنوز تجاری‌سازی نشده است. در امریکا، کنار تحصیل و پژوهش، یک دوره آموزشی فشرده مدیریت بیزینس نیز گذراندم.
 چه شد که به ایران برگشتید؟
به نظر من برگشتن به کشور عجیب نیست. در امریکا با دانش‏آموختگان ایرانی زیادی درباره زندگی در این کشور صحبت کردم. نهایتا فرد پس از چند سال به جایی می‎رسد که احساس می‎کند دیگر چیز جدیدی به دست نمی‎آورد و جذابیت‎ها کم‌رنگ شده‏اند. می‎بینند که به‌عنوان چرخ‌دنده‎ای از آن جامعه کار سخت و پراسترس انجام می‎دهند، از خانواده دور و شهروند درجه دو هستند. ممکن است قانونا این‌طور نباشد، ولی برخوردهای اجتماعی این‌گونه است. از طرفی فرزندان خود را نمی‎توانند با فرهنگ ایرانی تربیت کنند و در کل پس از مدتی، زندگی در آن کشور، آورده چندانی برایشان ندارد. از طرفی هزینه‏های روانی زیادی دارد. این‌که سالی یک هفته پدر و مادرتان را ببینید و در روزهای خوب و بد کنارشان نباشید، سخت است. اگر نگویم همه، ولی کسانی که من دیدم، این‌گونه بودند. من در مدتی که در امریکا بودم، سه، چهار سال پدر و مادرم را ندیدم و این به نظر من هزینه است.
 پس از بازگشت به ایران چه کردید؟ مطالعات خود را به کجا رساندید؟
پس از بازگشت، مدتی در دانشگاه شریف دوره پست‌داک را می‎گذراندم. سپس روی استارت‎آپی کار کردیم که راه به جایی نبرد و بعد از آن با تیمی در دانشگاه شریف به کار پژوهشی در زمینه بی‎انفورماتیک مشغول شدم و الان هم مدیر توسعه کسب‎وکار کارگزاری مفید هستم.
 چطور شد که از شاخه زیست‎شناسی محاسباتی به کارگزاری و راه‎اندازی استارت‎آپ رسیدید؟ شاید در جایگاه آکادمیک بهتر می‌شد مطالعات را دنبال کرد.
من به کسب‎وکار بسیار علاقه‌مندم و ترجیح می‎دهم در یک محیط کسب‎وکاری کار کنم. اگر در امریکا می‏ماندم، در یک شرکت مشاور کسب‎وکار که از آن پیشنهاد داشتم، مشغول به کار می‌شدم. با این‌همه در دو فراخوان جذب هیئت علمی دانشگاه اپلای کردم، ولی هیچ جوابی نیامد. در ایران برخوردها با کسی که می‎خواهد هیئت علمی شود، بسیار بد است. از برخوردهای سرد تا خیلی بی‎ادبانه دیده می‌شود. فرایند پذیرش هیئت علمی در ایران بسیار بیمار، معیوب و پیچیده است. اتفاقا یکی از کارشناسان بنیاد ملی نخبگان پیگیرانه پذیرش من و چند تن دیگر از دانش‎آموختگان در هیئت علمی دانشگاه را دنبال می‎کرد، ولی نتیجه نداد. من در دو یا سه دپارتمان می‎توانستم پذیرش شوم. دپارتمان مهندسی پزشکی شریف پنج استاد دارد. چهار نفر از آن‏ها به شاخه مطالعاتی من علاقه زیادی نشان دادند و گفتند جای زیست‎شناسی محاسباتی در دپارتمان ما خالی است. الان دروس زیست‎شناسی دانشجویان مهندسی پزشکی این دانشگاه را یک پزشک تدریس می‎کند که نه او و نه دانشجویان، زبان یکدیگر را نمی‏فهمند. من بعد از مدتی از یکی از استادان این دانشگاه شنیدم که پذیرفته نشدم.
 ولی آن‎ها که اعلام نیاز کرده بودند.
بله، استادان مهندسی پزشکی موافق بودند. یک هیئت مرکزی از استادانی است که سن آن‏ها فقط بالاتر است و سینیور هستند. رزومه‏ام را دیدند و گفتند لیسانس عمران دانشگاه تهران با این دپارتمان بی‌ربط است. افراد زیادی بدون در نظر گرفتن توان علمی و به بهانه‎های واهی رد می‎شوند. در همه جای دنیا ملاک قدرت تحقیقاتی فرد و توان او در انجام و راهبری مستقل تحقیقات است.
 از دید شما که در محیط علمی سه کشور به تحصیل و مطالعه پرداختید، اگر بخواهیم با نگاه آسیب‎شناسانه محیط علمی کشور را با ژاپن و امریکا مقایسه کنیم، این آسیب‎ها چیست و چگونه می‎توان آن‌ها را برطرف کرد؟
شاید دیدگاه من کمی تند باشد، ولی به نظر من دانشگاه‎ها باید خصوصی شوند و نهادی به نام وزارت علوم تعطیل شود. در بسیاری از کشورهای دنیا، دانشگاه خصوصی آزمون ورودی خود را برگزار می‎کند، از راه ارتباطی که با صنعت دارد، پول خود را درمی‎آورد و بار مالی بزرگی از دوش دولت برداشته می‌شود. اگر نتواند پول دربیاورد، نباید باشد. دانشگاه باید برای صنعت کار کند. اگر در کشوری صنعت به سوی دانشگاه کشش نداشته باشد، آن دانشگاه زیادی است. وقتی دانشگاه به صورت کسب‎وکار اداره شود، برای سودآوری به دنبال قوی‎ترین افراد می‎رود و گزینش‎های رابطه‎ای از بین می‌رود. ولی وقتی دولت بودجه می‎دهد و می‎رود، دیگر ملاک گزینش افراد قوی‎تر به حاشیه می‌رود. دانشگاه‎های خصوصی در گزینش استادان قوی با هم رقابت می‎کنند. در دانشگاه برکلی زمانی که من بودم، رئیس دانشگاه را از جای دیگری آوردند تا بهتر بتواند کسب‎وکار دانشگاه را جلو ببرد.
 ولی در ایران عضویت هیئت علمی به معنای تدریس است و پژوهش آن‌چنان‌که باید، انجام نمی‎شود.
بله، دانشگاه در ایران یک دبیرستان بزرگ است. همین حالا در دانشگاه‎های ایرانی نسلی از استادان هستند که معتقدند دانشگاه جای درس دادن است، نه تحقیقات! عده بیشتری هم هستند که می‎گویند دانشگاه جای پول درآوردن نیست. اگر استادی به واسطه استعداد و کوشش خودش بتواند کار تحقیقاتی درآمدزا بگیرد، سنگ می‏اندازند یا می‌گویند او استاد نیست، کاسب است.
 این مقایسه آسیب‌شناسانه را در زمینه کسب‎وکار بکنید. بزرگ‎ترین چالش‎های کسب‎وکاری کشور چیست؟
به نظر من کسب‎وکار ما در حوزه قانون‌گذاری دچار ضعف است. الان محیط کسب‎وکار ایران در حال تحول است. صنایع مرتبط با آی‎تی بزرگ‎تر و بیشتر می‌شوند، صنایع مالی مختلف می‎آیند و چهره کسب‎وکار را دگرگون می‎کنند و خود این صنایع از درون هم متحول می‌شوند. مثلا در زمینه‎ای که من کار می‎کنم، بازارهای مالی دنیا با کمک ابزارهای مختلف متحول می‌شوند. این ابزارها نیاز به مجوز دارند، ولی در ایران اصلا خیلی از ابزارها را نمی‌شناسند که بخواهند مجوز بدهند و تا این پروسه طی شود، کار عقب می‎ماند. همه جا وقتی می‎خواهند کار جدیدی در کشور آغاز شود، آن را آزاد می‎گذارند تا برای مقررات آن فکر شود. در ایران برعکس است. اول همه راه‎ها بسته می‌شود تا کم‎کم برای قوانین فکر کنند و بعد درها یکی یکی باز شود. مثلا در موضوع پول‎های مجازی تا ما برای قوانین آن فکر کنیم، پول مجازی منسوخ می‌شود و چیز دیگری جای آن را می‌گیرد. یکی دیگر از مشکلات بزرگ بازار کار ایران، نیروی انسانی است. ما از طرفی نرخ بالای بی‌کاری را داریم و از طرف دیگر نیروی کارآزموده کم داریم. نیرویی که از دانشگاه کشور ما بیرون می‏آید، کار بلد نیست و اگر جذب کار شود، باید از صفر یاد بگیرد. این‌جاست که خصوصی بودن دانشگاه باز هم اهمیت خود را نشان می‎دهد. دانشگاه خصوصی خودش به سمت صنعت و کسب‎وکار می‌رود و در این فرایند نیروی کاربلد هم تربیت می‌شود.
 گفتید که بیشتر علاقه دارید در دنیای کسب‎وکار باشید و پس از ورود به ایران هم استارت‎آپی راه انداختید که متوقف شد. از طرفی به ابداع کردن علاقه‌مندید. کار دیگری در این زمینه انجام ندادید؟
اتفاقا یکی از فعالیت‎های حال حاضر من این است که دو استارت‏آپ را تا اندازه‌ای جلو بردیم. یکی از استارت‎آپ‏ها، تهیه پرینت سه‌بعدی از قطعات و بافت است. این کار با همکاری ستاد سلول‎های بنیادی و دکتر حمیدیه انجام شد. یک شبکه اجتماعی برای اشتراک گذاشتن آخرین دستاوردهای پزشکی و مهندسی پزشکی نیز تشکیل دادیم تا کارشناسان و متخصصان کشور از فعالیت و یافته‎های یکدیگر خبر داشته باشند و از حالت کار جزیره‎ای خارج شوند. آن را نیز در اختیار ستاد سلول‎های بنیادی گذاشتیم. استارت‎آپ دوم تولید حسگری برای سلامت کودکان است. اگر کودک تب داشته باشد، حسگر به وسیله اپلیکیشنی که بر گوشی پدر و مادر نصب است، هشدار می‎دهد. این برنامه بر بستر اینترنت اشیا کار می‎کند و مراحل ورود به بازار را طی می‎کند. در تکمیل آن، دوستان ما یک شبکه اجتماعی برای پزشک و بیمار راه انداخته‏اند. این شبکه اجتماعی که ابرسلامت نام دارد، یک شبکه تجاری و از بسیاری جهات شبیه فیس‎بوک است. مثلا فرد برای خود پروفایل دارد و یک‌سری مشخصات که شاخص‎های سلامت مانند وزن، قد، سن، فشار خون و... را به پروفایل خود وارد می‎کند. حتی می‏تواند مدارک پزشکی مانند عکس رادیولوژی آپلود کند و از پزشکان مشاوره بگیرد. این‌گونه روند سلامت فرد در طول زمان چک می‌شود. پزشکان این اپ، متخصص و دارای مجوز هستند. قرار است برنامه تب‌سنج کودک هم به این شبکه وصل شود و در صفحه‌ای که کاربر برای کودک خود درست می‌کند، این اطلاعات مستقیم به آن‌جا وارد می‌شود و پزشک آن را می‎بیند. در این‌جا همکاری و ارتباط بین دو اپلیکیشن انجام می‌شود. یک پروژه دیگر نیز با وزارت بهداشت انجام می‎دهیم که بررسی ریسک ابتلا به بیماری‎های قلبی و عروقی است. در این برنامه به هر فرد یک عدد ریسک می‎دهند. آن برنامه هم به این شبکه اجتماعی وصل خواهد شد.
 در این برنامه‏ها، کاربر از مراجعه به پزشک بی‎نیاز می‌شود؟ درآمد شما و پزشکان از این اپلیکیشن چگونه تامین می‌شود؟
این برنامه فضایی برای تبلیغ و شناخته شدن پزشکان و متخصصان جوان است و به آن‎ها پولی پرداخت نمی‌شود. ما هنگام مشاوره پول می‌گیریم. طبق آیین‎نامه‎های وزارت بهداشت، تجویز دارو از روی اپلیکیشن غیرقانونی است و ارتباط پزشک و بیماران تنها جنبه مشورتی دارد. دیگر نیازی نیست که برای یک پرسش ساده فرد تا مطب دکتر برود. یکی از سودمندی‎های این برنامه این است که آگاهی عمومی را درباره بهداشت و سلامت بالا می‎برد. ما کاربران زیادی از شهرستان‎ها داریم که برخی از آن‎ها دسترسی به پزشک متخصص ندارند، ولی نیاز آن‎ها در زمینه آگاهی و مراقبت برطرف می‌شود و اطلاعاتشان بالا می‎رود.
 شما در یک شرکت کارگزاری، مدیر توسعه کسب‎وکار هستید. در این زمینه کاری‎تان چه کارهایی می‌شود کرد و شما چه کردید که شرکت گامی رو به جلو برداشته باشد؟
این‌جا چندین کار به صورت تیمی با همکاران انجام می‎دهیم. یکی برنامه‌ریزی استراتژیک و ارائه مدل‎هایی است که بتوانیم از کل ظرفیت‎های سازمانی استفاده کنیم. این‌جا یک بیزینس کاملا خصوصی، انعطاف‌پذیر و چابک است. برای همین پذیرای تکنولوژی، ایده‎ها و برنامه‎های بهبود وضعیت هستیم. پذیرش تکنولوژی در سازمان‎ها این‌قدر اهمیت دارد که یک رشته دانشگاهی با همین نام برای آن شکل گرفته است. در این سازمان هم قرار است روی مبحث پذیرش تکنولوژی کار بیشتری انجام دهیم. برای این کار ابتدا باید ظرفیت‎های سازمان را بشناسیم، بعد ببینیم چه تکنولوژی‎هایی برای این سازمان مفید هستند و کاربرد دارند. سپس آن را توسعه داخلی دهیم، یا استارت‎آپی از بیرون این کار را انجام دهد. نوعی نیازسنجی سازمان برای استفاده از تکنولوژی است، به نحوی که باعث هدررفت هزینه نشود و برای برنامه غیرکاربردی به صورت مطالعه‌نشده هزینه نشود.
الان تب راه‏اندازی شتاب‎دهنده و وی‌سی در شرکت‌های خصوصی و دولتی که کمی پول دارند، راه افتاده تا استارت‏آپ‏ها را جذب کنند. استارت‎آپ‎ها می‎آیند و چون برنامه‌ریزی حساب‌شده‎ای نداشتند، هیچ‌کدام به هدفشان نمی‌رسند. دپارتمان پذیرش تکنولوژی به سازمان کمک می‎کند تصمیم بگیرد با ظرفیت‎هایی که دارد، می‎تواند وی‌سی، سی‎وی‌سی یا شتاب‎دهنده باشد. در این شکل‎های کارکردی کدام‌یک برای سازمان مناسب است و به درد سازمان می‎خورد.یکی دیگر از موضوعات ما هوش تجاری است که شاید در استارت‎آپ چندان مطرح نباشد، ولی در بیزینس‎های بزرگ بسیار مطرح است. در سازمان بزرگی که نیروی انسانی زیادی دارد، نظرات آن‎ها، رضایت شغلی، مشتریان سازمان، رضایت مشتریان، میزان همکاری یا قطع همکاری مشتریان با کارگزاری و... کاری نیست که تنها با یک تلفن زدن بتوان انجام داد. هوش تجاری به رصد درون سازمان کمک می‎کند و می‎گوید که سازمان به کدام سمت می‎رود، چرا می‎رود، چرا سود کم یا زیاد شده است و چه باید کرد.

منبع: مجله دانش بنیان

کلمات کلیدی
//isti.ir/ZmRh