گفت وگو با فرشاد خوشخوی زهتاب مدیرعامل شرکت پارس پویش
با دنيا رقابت ميکنيم
گفت وگو با فرشاد خوشخوی زهتاب مدیرعامل شرکت پارس پویش
مهندس فرشاد خوشخوي زهتاب، مديرعامل شرکت دانشبنيان «پارس پويش»، بيش از يک دهه است که در بازار محصولات آيتي و مخابراتي کشور حضور دارد و در طي سالهاي اخير نه فقط در داخل کشور بلکه در بازار کشورهاي خاورميانه نيز توانسته به موفقيتهايي دست پيدا کند. ارائه محصولي در حوزه آيتي که شرکتهاي ارائهدهنده سرويسهاي اينترنتي را از استفاده از محصولات خارجي و پرداخت هزينههاي کلان خريد و نگهداري بينياز ميکند، يکي از اين موفقيتهاست. در ادامه گفتوگوي ما را با اين مدير جوان ميخوانيد که کارش را از يک استارتاپ در شيراز شروع کرده است.
کار اين شرکت چيست؟
کار شرکت پارس پويش، توليد نرمافزارهاي بومي است. نرمافزارهايي که ما در اين شرکت توليد ميکنيم در حوزه انترپرايز استفاده ميشود و در حال حاضر خط کاريمان به سمت راهحلهايي رفته است که شرکتهاي مخابراتي بزرگ استفاده ميکنند. اين راهحلها پيش از اين مختص شرکتهاي خاص و عمدتا شرکتهاي خارجي بود مثل آلکاتل و زيمنس. از چندي پيش هوآوي هم به اين جمع اضافه شده بود. توليدات اين شرکتها به مقدار زياد وارد بازار ايران شده و آنها به راحتي دارند محصولات نرمافزاري و سختافزاريشان را در ايران ميفروشند، اما ما با استفاده از دانش بومي و با کمک همکاراني که در اين مملکت درس خواندهاند، توانستيم محصولاتي قابل رقابت با آنها توليد کنيم.
چطور و از چه سالي فعاليت خود را شروع کرديد؟
اين شرکت از سال 82 تشکيل شده و سالهاست مرحله استارتاپ را پشت سر گذاشته است. سال 82 من هنوز دانشجو بودم و آن زمان با دو نفر از همکلاسيهايم شرکتي را تاسيس کرديم که هدف اوليه جالبي داشت. بد نيست بدانيد اين شرکت در واقع برپايه وبسايتي شکل گرفته به اسم پارس خريد که يک وبسايت فروش اينترنتي بود. ما در آن زمان قصد داشتيم کتاب، سيدي و کالاهاي فرهنگي از اين دست بفروشيم. من در دانشگاه شيراز درس ميخواندم و بسترهاي اين کار مثل پيک و... اصلا نبود. يادم هست يکي از همکلاسيهايم که شراکتي با هم داشتيم، با ماشين شخصياش ميرفت و کالاها را به دست مصرفکننده ميرساند. از طرف ديگر هنوز کارتهاي بانکي و درگاههاي اينترنتي به شکل امروزي نبود و ما مجبور بوديم پولمان را نقدي از مشتري بگيريم. استقبال کوچکي هم از اين وبسايت شد. اکثر مشتريهاي ما در رنج سني ده، دوازده سال بودند. ولي به هر حال چون بسترهاي لازم براي اين کار فراهم نبود، پروژه با شکست مواجه شد و ما ديگر ادامه نداديم.
چقدر طول کشيد؟
تقريبا نه ماه از زماني که وبسايت پارس خريد آپ شد تا زمانيکه ديديم به عنوان يک بيزينس نميتواند به کارش ادامه دهد، طول کشيد. آن موقع اين کار برايمان بيشتر جنبه سرگرمي داشت. نياز جامعه را ميديديم، اما بستر مناسب نبود. به نظرم کار يک مقداري جلوتر از زمان خودش بود. آن زمان شروع کار آياسپيهايي بود که سرويس دايلآپ ارائه ميکردند و همزمان با عرضه اينترنت براي عموم بود. ما هم وارد اين فضا شديم. آن موقع يک سري از دانشگاهها اتصال به اينترنت داشتند، ولي اينترنت قابل دسترس براي عموم نبود و تقريبا در آن زمان اينترنت تازه داشت براي عموم مردم قابل دسترس ميشد. هر شرکت مخابراتي در آن دوره به حداقل چيزي که احتياج داشت، نرمافزاري براي احراز هويت کاربران، کنترل مجوز استفاده از سرويس و حسابداريشان بود. مثلا کارتهاي ده ساعته و بيست ساعته و... اينترنت وجود داشت. نميدانم شما يادتان هست يا نه. خب، يک سيستمي لازم بود تا اين را کنترل کند که کاربر بيش از ده ساعت از اينترنت استفاده نکند و به شرکت گزارش بدهد و... بنابراين برحسب نيازي که در آن زمان ميديديم شروع به توليد چنين نرمافزارهايي کرديم.
تا قبل از آن همه نرمافزارهاي موجود در ايران خارجي بودند يا اصلا چنين چيزي وجود نداشت؟
چند تا نرمافزار داخلي ديگر هم وجود داشت. مثلا آن زمان شرکت دوران هم نرمافزاري توليد کرده بود. در مقايسه با آنها ما جثه کوچکتري داشتيم. شرکت دوران قراردادهاي خيلي زيادي داشت و از توانايي مالي خوبي هم برخوردار بود، در حاليکه ما يک شرکت کوچک بوديم که با سيصد هزار تومان سرمايه اوليه شروع کرديم. آن زمان ما حتي پرينتر هم نداشتيم و فاکتورهايي را که لازم بود براي مشتريها پرينت کنيم، بايد ميبرديم مغازه تا برايمان پرينت بگيرد! شايد باور نکنيد اما خريد پرينتر يکي از بهترين اتفاقاتي بود که آن دوره براي ما افتاد! واقعا آن زمان امکاناتمان کم بود. ما سه شريک بوديم و با وجود اينکه خانوادههايمان ميتوانستند کمک کنند و کمکهايي هم کردند، اما هر سه نفرمان ميخواستيم روي پاي خودمان باشيم و از خانوادهها کمک نگيريم. البته بدون کمک خانوادهها و مخصوصا بدون کمک پدرم که دفتري را در اختيار ما قرار داد، اين کار امکانپذير نبود ولي دوست نداشتيم خيلي از امکانات خانوادههايمان بهره ببريم. اين اصلا در شخصيت هيچکداممان نبود. چون سرمايه خانوادههايمان هم با کار و تلاش به دست آمده بود. بنابراين برايمان سخت بود که روي سرمايه به دست آمده از زحمت آنها ريسک کنيم.
گويا همان زمان پروژه ديگري هم با هواپيمايي آسمان شروع کرديد؟
بله، در کنار آن پروژهها که در شيراز اتفاق افتاد، ما با هواپيمايي آسمان هم وارد همکاري شديم. چون هواپيماييها مثل بانکها جزو اولين سازمانهايي بودند که بايد از سيستمهاي آيتي استفاده ميکردند و نيازشان به سيستمهاي آيتي بسيار زياد بود. هنوز هم هست. آن زمان چيزي که در سيستمهاي هواپيمايي خيلي مورد نياز بود، سيستم رزرويشن بود که کليه آژانسهاي هواپيمايي بتوانند از آن استفاده کنند. البته يک سيستم خيلي پيچيده خارجي بود ولي در آن سيستم، به ازاي هر بليطي که ثبت ميکرديد، هزينهاي از شما دريافت ميکرد و اينطور نبود که فروخته شده يا اجاره داده شده باشد. ما گفتيم که ميتوانيم اين مشکل را حل کنيم، اما با وجود اينکه ما طرح و پروپزال برايشان برديم و نشان داديم ميتوانيم اين کار را انجام دهيم، به ما اعتماد نکردند. البته کميحق داشتند چون حجم پولي که در اين سيستم رد و بدل ميشد خيلي زياد بود و شايد کار کردن با يک شرکت کوچک داخلي در آن زمان ريسک بود. چون اگر مشکلي پيش ميآمد، چنين شرکتي احتمالا توانايي جبران خسارت را نداشت. ولي بدون اينکه مديران داخلي ريسک کنند، هيچ وقت راهحلهاي داخلي پا نميگيرند. به هر حال آن پروژه شکل نگرفت و پروژه ديگري با هواپيمايي آسمان تعريف شد که به مراتب کوچکتر بود.
اين پروژه چه بود؟
نميدانم با مفهوم بازمتن چقدر آشنايي داريد.
هيچ، متاسفانه.
در دنياي کامپيوتر از زماني که نرمافزار شروع به رشد کرد، عمدتا شرکتهايي که ميتوانستند سختافزار توليد کنند، اين سختافزارها را به همراه نرمافزارهاي خاص خودشان ارائه ميکردند و معمولا کساني که ميتوانستند برنامه بنويسند و از اين کارتخوانها استفاده کنند، خيلي محدود بودند. بنابراين شرکتهايي که ميخواستند از اين سيستمها استفاده کنند، نياز به قراردادهاي خاصي با آن شرکتهاي نرمافزاري داشتند که عمدتا حالت تجاري داشت، اما بعد از مدتي، فضايي به وجود آمد که همه متوجه شدند نرمافزار بيشتر يک ايده است تا يک محصول فيزيکي که بتوانيد آن را بفروشيد. شما نميتوانيد ايده را محدود کنيد. در واقع ايده کانسپتي است که قابل محدود شدن نيست. اينجا بود که در واقع انقلابي صورت گرفت. ميدانيد کساني که نرمافزاري توليد ميکنند براي آن کد منبع تعريف ميکنند. کد منبع چيزي است که برنامهنويسها براي اجراي برنامه توليد ميکنند و در آن زمان اين اتفاق بزرگ افتاد که کد منبع بايد در اختيار همه قرار بگيرد و تا همه با هم بتوانند يک نرمافزار را ارتقا دهند. قبلا ارتقاي نرمافزار به يک نفر، يک تيم يا يک شرکت محدود بود، اما الان تمام کساني که احتياج به چنين نرمافزاري دارند، به هم کمک ميکنند و اين نرمافزار را با هم ارتقا ميدهند. البته مجوزهايي هم براي اين کار تعيين شد که از آزادي نرمافزار دفاع کند؛ وقتي کسي تغييري روي نرمافزار ميدهد، بايد اين تغيير را در اختيار بقيه هم قرار بدهد. الان سيستم عاملي که در واقع جزء پايونيرها يا پيشگامان نرمافزارهاي اپنسورس بود، استفاده خيلي گستردهاي دارد و شرکتهاي بزرگ مثل مايکروسافت و سيسکو، از همين سيستم استفاده ميکنند. اين کار هزينهها را پايين ميآورد. به علاوه کساني که در واقع به آزادي نرمافزار اعتقاد دارند، خيلي از اين طرح حمايت ميکنند و مدلهاي تجاري هم برايش درست کردهاند. مسئله آزادي نرمافزار بود، نه رايگان بودن آن. اکثر نرمافزارهاي اپنسورس، تجاري نيستند، اما بعدها مدلهاي تجاري هم به وجود آمد. فرض کنيد سازماني مشکلي دارد که ميتواند با نرمافزاري حل شود. آن سازمان برايش مهم نيست که اين راهحل اپنسورس هست يا نه، فقط ميخواهد مشکلش را حل کند. پس من راهحلي براي مشکل خودم ميخواهم و شرکتي که در حوزه اپنسورس فعاليت ميکند، ميتواند اين راهحل را ارائه دهد، اما اين سيستم نياز به تغيير و نگهداري دارد. پس ميتواند از روي آن درآمدزايي داشته باشد. ربط اينها به کار ما در هواپيمايي آسمان چه بود؟ ما شروع کرديم بر اساس همين مفهوم، بازمتن کار کرديم و در واقع اولين محصول بازمتن تجاري ايران را توليد کرديم. خوبي محصولات بازمتن اين است که محدود به يک فضاي جغرافيايي خاص نيست و ما در آن زمان تعداد زيادي مصرف کننده خارج از کشور داشتيم و وقتي اين نرمافزار را توليد کرديم، در اختيار همه قرار داديم. بيشتر از دويست هزار دانلود داشتيم و اصلا يکي از عوامل موفقيت ما عرضه اپنسورس اين محصول بود. خيليها بودند که به ما پولي پرداخت نميکردند و از اين نرمافزار استفاده ميکردند و اين تبليغي براي ما بود. خيلي از جاهايي که ميخواستند مستقيم با توليدکننده در ارتباط باشند يا خودشان دانش فني استفاده از نرمافزار را نداشتند، با ما کار ميکردند و کمکم توسعه پيدا کردن و در نهايت تبديل به محصول اصلي شرکت شد.
کي به تهران آمديد؟
سال 86 تصميم گرفتيم به تهران بياييم، چون در حوزه مخابرات کار به صورت جدي شروع شده و مجوزهايي به شرکتها داده ميشد که ميتوانستند سرويسهاي ايدياسال ارائه دهند. اين شرکتها به محصول ما احتياج داشتند، اما در شيراز نميتوانستيم با شرکتهاي حاضر در تهران به رقابت بپردازيم. بنابراين لازم بود حضور فعالتري در بازار داشته باشيم. علي الخصوص آن زمان راهحلهايي مثل ويدئو کنفرانس يا ارتباط از راه دور خيلي باب نبود و هنوز مشکل پهناي باند در کشور وجود داشت. مجبور شديم به تهران بياييم. متاسفانه به دليل اينکه زيرساختها در استانهاي ديگر چندان فراهم نيست. وقتي مناقصهاي در تهران انجام ميشود، براي شرکتهاي شهرستاني مشکل است که بخواهند از شهرهاي ديگر در اين زمينه فعاليت کنند. اگر تصميمگيري درباره برخي پروژهها در شهرها و استانهاي ديگر صورت بگيرد، شانس برنده شدن براي شرکتهايي که به صورت محلي فعاليت ميکنند، بيشتر است. براي اجراي پروژههاي بزرگ صرفا قرار نيست شما اسنادي را بخريد و در مناقصه شرکت کنيد و برنده شويد. جلسات فني زيادي بايد برگزار شود و پرسش و پاسخهايي هست تا ريز پروژه دربيايد. معمولا حين اجراي طرحي که داده ميشود بايد بارها با کارفرما مشورت شود که آيا طرح ارائه شده همه نيازمنديهايش را پوشش ميدهد و... خب همه اينها براي شرکتي که از مرکز دور است، پرهزينهتر خواهد بود.
طرف مقابل هم شايد زير بار چنين چيزي نرود.
بله، دقيقا. مسئله تمرکز براي کارفرماها در سيستمهاي آيتي خيلي مهم است. در اکثر موارد به اين دليل که سيستمتان را پخش ميکنيد، هزينه نگهداري خيلي بالا ميرود. در بسياري از موارد لازم است ماموري در محل براي کنترل ماجرا به صورت فيزيکي حضور داشته باشد. علاوه بر اين کارفرماها تمايل دارند با شرکتي که در تهران باشد کار کنند چون حساب ميکنند اگر دفتر اصلي در شيراز باشد ممکن است مواردي به وجود بيايد که نياز به جلسه فوري داشته باشد، اما تا آنها بخواهند هواپيما پيدا کنند و به تهران بيايند، ممکن است چند ساعت طول بکشد. در حاليکه اگر کسي تهران باشد همين جا ميتواند مشکل را حل کند. به اين دليل بود که ما سال 86 به تهران آمديم و از آن زمان نسخه جديد يا به قول خودمان نسل جديدي از نرمافزارها را توليد کردديم و پيشرفت زيادي داشتيم و در کنار محصولات قبلي، سعي کرديم بر طبق نياز کشور، محصولات ديگري را به سبدمان اضافه کنيم. حتي راهحلهاي ديگري کنار محصول ما به صورت بومي شکل گرفت. يعني چيزهايي که تکميل کننده محصول ما بود مثل سيستميکه بتواند فاکتور صادر کند با مشتري ارتباط برقرار کند و... ما بستري درست کرديم که يک سري تجارتهاي ديگر هم در کنار آن به وجود آمد. تجارت قبلا منحصر به شرکتهاي خارجي بود و کارفرماها مجبور بودند همه نياز خود را از شرکت خارجي تامين کنند، اما قلب اوليه سيستم که به صورت بومي درآمد، سيستمهاي ديگر اين قابليت را پيدا کردند که شروع به کار کنند. وقتي فضاي بازار جهاني به روي ايران بسته شد، شرکتهاي خارجي به هيچ وجه حاضر به همکاري نبودند تا ما بتوانيم راهحل داخلي ايراني را با راهحلهاي خارجي آنها يکپارچه کنيم. ولي همين قضيه به ما و همکارانمان کمک کرد تا بتوانيم يکي از اجزايي را که در سيستم مخابراتي کشور لازم بود، توليد کنيم. چون اپنسورس بود خيليها از آن استفاده کردند. چند سال بعد درگير پروژهاي شديم که از طرف مرکز تحقيقات مخابرات ايران به ما ارجاع شده بود. اين پروژهاي سيستم عاملي بومي به نام زمين بود. اين پروژه با اين هدف ايجاد شد که دانش سيستم عاملي که پايه همه سيستمهاست، بوميسازي شود. ما قرار بود کاري را انجام دهيم که در خيلي از کشورها از جمله روسيه و چين انجام شده بود و علتش هم مسائل امنيتي بود. شما فرض کنيد سيستم عامل ويندوز سيستم کلوزسورس است و برعکس اپنسورس اگر کدهاي مخربي در آن وجود داشته باشد، قابل تشخيص توسط نخواهد بود، ولي وقتي شما محصول بازمتن را در اختيار داريد و از آن استفاده ميکنيد، سورس در اختيارتان است و ميتوانيد مطمئن باشيد بدافزاري در آن وجود ندارد. با اين ديد، ايده ايجاد يک سيستم عامل بومي مطرح شد. در فضاي توليد نرمافزارهاي اپنسورس اصطلاح معروفي هست که ميگويد چرخ را دوباره اختراع نکنيد. يک نفر کاري را انجام داده و ميتوانيم از آن استفاده کنيم و بهبود ببخشيم. پس چرا دوباره از صفر شروع کنيم؟! اين ديدگاه در اين پروژه هم وجود داشت و پروژه نزديک دو سال به طول انجاميد و تحقيقاتي انجام شد که هنوز هم ادامه دارد.
شرکت شما از آن زمان تا الان چقدر رشد داشته است؟
الان که من خدمت شما هستم، شرکت پارس پويش با نزديک به 700 ارگان مختلف قرارداد دارد و عمدتا قراردادها در حوزه فروش محصول و نگهداري محصولات مختلف است. در حوزه شرکتهاي مخابراتي هم ما الان يک مارکتشيپ خيلي خوبي داريم و بيش از 50 درصد مارکت اين سيستم در اختيار ماست.
با وجود شرکتهايي مثل شما، شرکتهاي مخابراتي داخلي چقدر بينياز از واردات شدهاند؟ آيا آماري در اين زمينه وجود دارد؟
بگذاريد يک مثال بزنم. شرکت مبيننت، تنها اپراتور سراسري وايمکس در ايران است. اينها 5، 6 سال پيش زمان طراحي و خريد شبکه، راهحلي را به صورت کامل از شرکت هوآوي خريدند. هوآوي شرکت چيني است که در زمينه گوشي و... هم کار ميکند، اما کار اصلياش ارائه راهحلهاي مخابراتي است. هوآوي به خاطر تحريمها در ايران رشد کرد، چون اکثر شرکتهاي غيرچيني حاضر نبودند در ايران کار کنند. حتي هوآوي در يک بازه زماني که فروشهايش را انجام داد، سر تحريمها از بازار ايران خارج شد و ديگر حاضر نبود خدماتي ارائه بدهد. کار کردن با اين شرکتها واقعا ريسک است چون همه چيز در اختيار آنهاست. وقتي شما به يک شرکت خارجي اعتماد ميکنيد، ممکن است به دليل مسائل سياسي سرويسش را قطع کند و دست شما هم به جايي بند نيست. حال اين شرکت بعد از 5 سال ادعا ميکند طول عمر محصول تمام شده و بايد محصول ديگري را از آن خريداري کنند. دو آپشن در اختيار مبيننت قرار داده بودند که هزينه زيادي برايشان داشت. به علاوه اينکه حداقل 6 ماه زمان خواسته بودند تا سيستم را ارتقا دهند. به توجه به پروژهاي که قبلا با همکاري مبيننت انجام شده بود، ارائه راهحل در اين زمينه به ما پيشنهاد شد که قيمتش شايد يک دهم هزينهاي بود که بايد به هوآوي پرداخت ميشد. خوشبختانه پروژه را به ما واگذار کردند و خيلي خوب انجام شد. البته عليرغم اين اعتمادها در لايه کارشناسي هنوز هم اين اعتقاد وجود ندارد که يک راهحل ايراني ميتواند اين کار را انجام دهد. مخصوصا با حساسيتهايي که در چنين شبکههايي وجود دارد. حقيقتش اين است که انجام اين کار خيلي براي ما چالش داشت. مجبور بوديم چيزهايي ياد بگيريم. از طرفي متاسفانه خيلي سيستمهاي ديگري که آنجا بود، استانداردهاي لازم را نداشتند و اين باعث شه بود که آنها برداشت ديگري از استاندارد داشته باشند.
به هرحال اتفاق بزرگي بوده است.
بله، اما واقعيت اين است که ما تنها شرکتي نيستيم که اين پتانسيل را دارد و محصولش قابل رقابت با شرکتهاي بزرگ خارجي است. شايد الان که يک مقدار فضاي تجارت جهاني هم بازتر شده، بتوانيم حوزه فعاليتمان را در کشورهاي خاورميانه گسترش دهيم. همين الان هم درخواستهاي زيادي از عراق، پاکستان و کشورهايي که صنعت مخابرات در آنجا نوپاست، وجود دارد. در اين کشورها از راهحلهاي ما استفاده ميکنند، بدون اينکه ما آنجا مارکتينگ داشته باشيم. چون معمولا از روي محصول اپنسورس، ما را شناختهاند و تماس ميگيرند. الان با 6 شرکت در عراق و پاکستان کار ميکنيم و اين پتانسيل وجود دارد که شرکتهاي ايراني بتوانند حضور پررنگتري در اين کشورها داشته باشند. راهحلهايي که ما ارائه ميدهيم، قيمت مناسبتري دارد و خدماتمان ارزانتر است. به خاطر کم بودن مسافت، سريعتر و راحتتر ميتوانيم سرويس بدهيم و شباهت زباني هم به ما کمک ميکند چون مشکلي که در کار با شرکتهاي خارجي وجود دارد اين است که زبان فارسي و عربي برخلاف اکثر زبانهاي دنيا از راست به چپ نوشته ميشوند. اين يک مزيت است که ميتوانيم از آن استفاده کنيم. حتي امکان جديدي براي ما پيش آمده و آن اين است که بتوانيم محصولات خارجي را بياوريم و با توان داخليمان آن را ارتقا بدهيم و بوميسازي کنيم و در کنار محصولات خودمان آن را به داخل يا خارج کشور ارائه دهيم.
احتمالا اينها بسترهاي مناسبتري هم هستند چون سطح خدمات آيتي که در افغانستان ارائه ميشود خيلي پايين است. اگر شما يک پله کار را بالا ببريد...
سولوشنهاي ايراني در خيلي موارد قابل مقايسه با سولوشنهاي برتر جهان است و اگر به اين شرکتها اعتماد کنند، در فضاهاي بزرگتر هم شروع به فعاليت ميکنند. خوشبختانه اين ديد تا حدي به وجود آمده و چند مناقصه ديدم که تاکيد زيادي روي استفاده از راهحل ايراني داشتند ولي بايد قبول کنيم که به هر حال تجربه شرکتهاي ايراني در اين زمينهها هنوز محدود است و کشور ما تازه دارد به جايي نزديک ميشود که چند ده ميليون کاربر اينترنت داشته باشد. عموما راهحلهايي که براي مديريت چند ده ميليون کاربر وجود دارد، خارجي است و اگر قرار است تجربهاي در اين زمينه به دست بياوريم، مديران بايد اعتماد کنند و فضاي چند ده ميليون کاربري را در اختيار شرکت ايراني قرار دهند. هيچ شرکت ايراني در حال حاضر نميتواند ادعا کند من چند ده ميليون کاربر داشتهام. موضوع اصلي اينکه خيلي شرکتها همزمان با بزرگ شدن مخابرات رشد کردهاند. شرکتهايي مثل آلکاتل زماني که سيستمهاي مخابراتي خيلي کوچک بودند، شکل گرفتند و همزمان با آن شرکتها بزرگ شدند. متاسفانه اين امکان براي ما وجود ندارد. الان هر اپراتور که ميخواهد کارش را شروع کند از همان اول پنل بزرگي دارد و ابزارها براي يک شرکت بزرگ کاملا فراهم است، اما مزيتي که براي شرکتهايي مثل ما حتي در بازار جهاني در حال شکلگيري است اين است که کلا صنعت مخابرات و آيتي به اين سمت ميرود که از شرکتهاي کوچک استفاده کند. چون اين شرکتها خيلي اجراييتر هستند و خيلي سريعتر ميتوانند خودشان را تغيير دهند و بروکراسي شرکتهاي بزرگ را ندارند. مثلا استارتاپها با ايدههاي خوب شکل ميگيرند و نمونههايش هم در دنيا زياد است. خيلي از اين استارتاپها توانستهاند شرکتهاي بزرگي را که از قبل وجود داشتهاند، زمينگير کنند. نمونهاش اربيام که سرويسي براي رزرو هتل و بليت است و واقعا همه را زمينگير کرده و توانسته تجارتي چند ميليون دلاري راه بيندازد. به همين خاطر هم از مديران انتظار داريم به سايز شرکت براي ارائه راهحلهاي آيتي نگاه نکنند. فاکتور مهميکه در صنعت نرمافزار وجود دارد، تغيير است. عوض کردن ميزي که ميسازيد، خيلي سخت است. چون برش داديد و نميتوانيد خيلي آن را عوض کنيد، اما نرمافزار کاملا اين ويژگي را دارد که به راحتي تغيير پيدا کند. کدها را بهراحتي ميتوان عوض کرد و اين ذات نرمافزار است. عليالخصوص شرکتهاي مخابراتي و سرويسهاي مخابراتي مجبورند به سرعت سرويسهاي جديد به مشتريان خود ارائه دهند. اصلا هر اپراتوري براي ماندن در بازار سعي ميکند سرويسهاي متنوعتري ارائه بدهد تا نظر مشتريانش را جلب کند و اين شروع ماجراست. سرويسهايي که در ايران ارائه ميشود، به مراتب محدودتر است و تنوع کمتري نسبت به اپراتورهاي خارج از ايران دارد. اين بازي تازه شروع شده است. شرکتها بايد بتوانند سرويسهاي بيشتر ارائه بدهند، پس قطعا نياز به تغييرهايي در نرمافزارشان دارند. تغييرپذيري و انطباقپذيري شرکتهاي داخلي به مراتب بيشتر از شرکتهاي خارجي است. اگر بخواهيد در هوآوي تغييري بدهيد، بايد به هد کوارتر برود و بررسي، آناليز و طراحي شود. بعد بايد برگردد و در ايران اجرا شود و معمولا اين يک بازه 30 تا 40 روزه زمان ميبرد، در حاليکه الان در مبيننت از زماني که به ما چيزي را اعلام ميکنند، تا زمان دليور شدنش، يک تا دو هفته طول ميکشد.
به اضافه اينکه شما پشتيباني ارزانتر و سريعتري هم داريد.
احسنت. اکثر اين شرکتهاي خارجي اعتقاد دارند حداقل يک تيم از دفتر اصليشان بايد بيايند و در محل پروژه حضور داشته باشند. همين خيلي هزينهها را بالا ميبرد. البته اينکه بگوييم ما ميتوانيم همه چيز را در داخل توليد کنيم، واقعا امکانپذير نيست. اين را با قطعيت ميگويم که هيچ مجموعهاي در ايران نميتواند بعضي از اين نرمافزارها يا سختافزارها را که صنعت مخابرات به آن نياز دارد، توليد کند، اما بهتر است به جاي اينکه اجازه دهيم شرکتهاي خارجي همه چيز را در دست بگيرند، به عنوان تکنيکال پارتنر با آنها کار کنيم. حتي خيلي از شرکتهاي خارجي علاقهمند هستند به اين شکل با ما کار کنند، چون اگر اين توانايي در داخل کشور وجود داشته باشد، هزينههاي آنها هم کمتر ميشود.
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان