گفتوگو با سیدمحمد سیارپور، مدیر دفتر برنامه تجاری سازی دستاوردهای دانشجویی دانشگاه شریف
براي موانع پيش روي نخبگان راه حل داشتيم
حدود سه سال است که مجتمع خدمات فناوري دانشگاه صنعتي شريف ميزبان اعضاي ستاد اولين شتابدهنده سختافزاري کشور، يعني برنامه تجاريسازي دستاوردهاي دانشجويي است که به گفته خودشان تامين مالي تيمهاي نوآور، امکان استفاده از بيش از 200 خدمت آزمايشگاهي پيشرفته و کارگاههاي مجهز دانشگاه شريف، استفاده از تجربه و تخصص شبکه منتورها و مشاورين حرفهاي کسب و کار، امکان بهرهمندي از آموزشهاي دست اول و ناب از بهترين مربيان و مدرسين کشور و همچنين استفاده از پشتيباني و حمايتهاي معنوي دانشگاه صنعتي شريف را براي تيمهاي دانشجويي که قصد دارند، ايدهاي را تجاري کنند و به بازار بفرستند، فراهم ميکند. در اين شماره از مجله دانشبنيان با سيدمحمد سيارپور، مدير اين دفتر، به گفتوگو نشستيم تا ببينيم که چه عاملي ساز و کار اين دفتر را براي تجاريسازي دستاوردهاي دانشجويي از ساير برنامههاي حمايتي و شتابدهندههاي ديگر متمايز ميکند.
دفتر تجاريسازي دستاوردهاي دانشجويي چرا و با چه هدفي تاسيس شد؟
ماجراي راهاندازي اين دفتر به سال هاي 91 - 92 برميگردد. در آن زمام مقام معظم رهبري در يکي از بياناتشان روي اين مسئله تاکيد داشتند که دانشجوها بايد در حوزه عملي كشور نقشآفريني جدي داشته باشند و به طور مکرر روي موضوع اقتصاد دانشبنيان و اقتصاد مقاومتي تاکيد ميکردند. حالا اين مسئله را در کنار اين موضوع در نظر بگيريد که در يک نگاه کلي در آن سالها با اين صحنه مواجه شديم كه ظرفيت بسيار عظيمي از دانشجويان و نخبگان در دانشگاه حضور داشتند که بخش عمده اشتغال و فعاليتهايشان ارتباطي با مسائل كشور و نيازهاي داخلي نداشت و لزوما معطوف به مردم و كشور نميشد. به طور قطع ميدانيد که گروهي از نخبگان ما بعد از تمام شدن فعاليت درسيشان در دانشگاه، ادامه تحصيل يا کار و زندگي در خارج از كشور را انتخاب ميكنند و متاسفانه نرخ اين مهاجرتها در دانشگاهي مانند دانشگاه صنعتي شريف بيشتر از دانشگاههاي ديگر است و آن دسته از دانشجوياني هم كه در داخل کشور ميمانند و گزينه رفتن از ايران را انتخاب نميکنند، باز هم كار جدي انجام نميدهند. به طور طبيعي وقتي دوران تحصيلي يک دانشجو تمام ميشود، با اين سوال مواجه ميشود كه «حالا من بايد چه كاري بكنم؟» و پاسخي هم كه دم دستش قرار دارد، اين است كه كار خاصي نميتواند انجام بدهد. بنابراين بهترين گزينهاي که پيش رو دارد، اين است كه يا براي يک دانشگاه خارجي اپلاي كند يا براي ادامه تحصيل به مقطع بعدي برود و به هر حال پاسخ به اين سوال را كه «من بايد چه كار بكنم؟» چند سال به تعويق بيندازد. اين فرايند متاسفانه در سالهاي اخير بهشدت فراگير شده است و شيوع بالايي در دانشگاهها دارد، به خصوص در ميان دانشجويان نخبهاي كه در دانشگاه صنعتي شريف درس ميخوانند. پس ما از يک طرف با ظرفيت عظيمي از نيروي انساني مواجه هستيم و از طرف ديگر ميبينيم که مسائل و فرصتها و ظرفيتهاي عظيمي در کشور وجود دارد که در عمل ارتباطي بين اين دو بخش برقرار نيست. يعني ظرفيت و فرصتهايي در ايران وجود دارد كه ميتواند توسط اين نيروي انساني فعال شود و به ثمر بنشيند و تبديل به فعاليتي شود كه به موجب آن، يك مسئله از مسائل كشور حل شود و البته ما به ازاي حل يک مسئله براي كشور، افرادي كه آن مسئله را حل ميكنند هم، از دستاوردهاي مادي و معنوي برخوردار شوند، اما در عمل ميبينيد که اين اتفاق نميافتد و ظرفيت عظيم نيروي انساني ما به نوعي معطل مانده است. بنابراين جمعبندي ما اين بود که اگر مجموعهاي بيايد و كاري بكند که بتواند اين ظرفيت عظيم را در راستاي مسائل کشور به كار بيندازد، آن مجموعه بزرگترين خدمت را به كشور كرده است. البته اينطور هم نبود که ما با خيال راحت بگوييم بزرگترين خدمت را به کشور کردهايم يا ميکنيم، بلکه اين برداشت از جملهاي بود كه حضرت آقا مطرح كرده بودند و فرمودند ما در كشورمان ظرفيتها و ثروتهاي زيادي داريم، منابع زيرزميني داريم و از همه مهمتر ثروت عظيم ما نيروي انساني است که در اختيار داريم. عين جمله ايشان اين بود که: «آن مجموعهاي كه بتواند اين ظرفيت عظيم منابع انساني را در راه مصالح ملي به كار بيندازد، بزرگترين خدمت را به كشور كرده است.» فهم ما اين بود که بايد رسالت فعاليتهاي خودمان را بر اين اساس قرار دهيم، يعني تبديل شويم به مجموعهاي كه ظرفيت عظيم منابع انساني را در راه مصالح ملي به كار مياندازد. براساس مطالعاتي كه در اين سالها روي فضاي دانشگاه انجام دادهايم به اين نتيجه رسيدهايم كه براي رقم خوردن اتفاقي که ما دنبال آن هستيم، سه مانع جدي پيش رو داريم و اگر بخواهيم آن رسالتي را كه مد نظر بوده، محقق کنيم و آن را به ثمر برسانيم، لازم است كه سه ماموريت ويژه براي خودمان تعريف کنيم تا حداقل بتوانيم به مخاطبان خودمان که دانشجويان دانشگاه شريف هستند، کمک کنيم.
بنابراين اولين مسئلهاي که شما با آن روبهرو بوديد، اين بود که چرا وقتي اين تعداد نخبه يا دانشجوي نخبه در دانشگاه وجود دارد، کسي به دنبال حل مسائل کشور و استفاده از فضاهاي موجود نميرود.
بله و اينکه اصلا چه کسي قرار است اين مشکل را حل کند و چه کسي در جامعه قرار است از اين موضوع منتفع شود. حجم زيادي از فرصتها و مسائل در كشور ما وجود دارد، اما چرا دانشجوها اين مسائل را نميبينند و نگاه قاطبه فارغالتحصيلان ما اين نيست كه دنبال حل اين مسائل باشند. اولين مسئلهاي هم كه در اين آسيبشناسي به آن رسيديم، اين بود كه چرا دانشجويان ما اصلا دغدغه اين کار را ندارند و علتش هم اين بود که اصلا مسئله را نميشناسند. يعني وقتي شما به فرايند تحصيل دانشجويان نگاه ميكنيد، چه در زماني که دانشآموز هستند و چه وقتي كه وارد دانشگاه ميشوند، جايي را ندارند که با اين مسائل آشنا شوند يا با نيازهاي صنعت آشنا شوند و مسائل مختلف کسب و کار و مشکلاتي را که صنايع مختلف با آنها سر و كار دارند، بشناسند و بدانند در صنعت يا بازار چه تقاضاهايي وجود دارد. دانشجويان ما صرفا با مباحث درسي آشنا هستند و وقتي كسي مسئلهاي را نشناسد و نداند چه مسئلهاي يا چه فرصتي در اطرافش وجود دارد، اصلا دغدغهاي هم براي حل آن ندارد و وقتي مسئلهاي نباشد، كششي هم براي حلش وجود ندارد. پس دانشجويان مثل قبل به فعاليتهاي درسي خود ادامه ميدهند.
به اين ترتيب مانع اول پيش روي شما اين بود كه دانشجويان دانشگاه دغدغهمند نيستند و مسائلي را که کشور با آنها روبهرو است، نميشناسد. مانع دوم چه بود؟
فرض كنيد با استفاده از يک جور ساز و كار و مكانيزم مشخص، اين مسائل به دانشجويان معرفي شد و آنها اين ظرفيت را پيدا کردند که با اين مسائل آشنا شوند و تيمي هم تشكيل شد تا آنها را حل کنند، اما سوال اين است که اين گروه آيا توانمنديهاي لازم براي حل مسئله را دارد؟ متاسفانه پاسخ اين سوال هم مثبت نبود، يعني وقتي شما شرايط آن زمان و توانمنديهاي دانشجويان يا فعاليتهاي فارغالتحصيلان را تحليل ميکرديد، متوجه ميشديد که شكاف بسيار زيادي ميان مهارتها و قابليتها و توانمنديهاي دانشجويان و فارغالتحصيلان با مهارتها و قابليتهايي كه براي حل مسائل کشور لازم است، وجود دارد وقتي تيمهاي دانشجويي ميخواستند موردي را حل کنند، ميديدند اين مسئلهاي که در عالم واقع هست، تفاوتهاي بسيار جدي اي با آن مسائلي دارد كه روي كاغذ نوشته ميشوند. يعني عموم مسائل چند بعدي هستند و جز ابعاد فني، ابعاد غير فني و حقوقي و سياسي و اجتماعي و منابع انساني و... دارند. حالا شما ببينيد که دانشجو در کدام دوره از تحصيلش و با كدام ساز و كار براي چنين فعاليتي آماده شده است که حالا ما از آنها انتظار داشته باشيم بيايند، تيمي راه بيندازند و حل مسئله کنند. دانشجويان ما دركل دوران تحصيل خود فقط با مسائل درسي و تئوريك مواجه بودهاند و نكته جالب هم اين است که براساس بررسيهايي كه ما انجام داديم، دانشجويان ما حتي در قسمت فناوري هم ضعف داشتند. مثلا دانشجويان دانشگاه شريف اغلب در حوزه فني و مهندسي فعاليت ميکنند و با وجود اينکه احتمالا از جنبههاي اقتصادي، كسب و كار، منابع انساني يا مهارتهاي اجتماعي ضعف دارند، ولي انتظار داريم که حدقل از جنبه فني خيلي پيشرفته باشند. در صورتي كه ما ميديديم حتي از جنبه فني هم مهارتهاي لازم وجود نداشت و مهارتهايي كه از دانشگاه به دانشجو منتقل شده بود، صرفا مرتبط با بحثهاي آكادميك و تئوريك بود. بايد يک اتفاق بسيار استثنايي ميافتاد تا دانشجو ميتوانست اين مهارتها را کسب کند يا خودش تلاش ميكرد تا آن توانمندي را پيدا كند، وگرنه زمينهاي كه در دانشگاه براي دانشجو فراهم ميشد و خدماتي كه به او ارائه ميشد، به هيچ وجه او را به اين سمت هدايت نميکرد.
پس مانع دومي که با آن روبهرو شديد، بحث توانمندسازي دانشجويان بود.
بله، چون همانطور که خدمت شما عرض كردم تيمهاي جوان، مهارتها و توانمنديهاي لازم را براي حل مسائل کشور و استفاده از فرصتهايي که در داخل وجود دارد، نداشتند. مانع سومي هم که ما براي تحقق رسالت خود با آن مواجه شديم، اين بود که شايد اتفاقي ميافتاد و يك تيم دانشجويي يا يك دانشجو با يك مسئله آشنا ميشد و ميگفت من ميخواهم اين را حل كنم و فرصتي را که در اختيارم هست، به ثمر برسانم و در گام بعد ميديديم اتفاقا توانمنديهاي لازم را هم براي اين کار دارد، مثلا به صورت اتفاقي در صنعت کارآموزي كرده بود يا اين مهارتها از خانوادهاش به او انتقال داده شده بود يا خودش علاقه داشته و اين مهارتها را آموخته و توانمنديهاي لازم را هم به دست آورده بود. ولي وقتي ميخواست کار را شروع كند و به سمت حل كردن اين مسئله برود، ميديد که يکسري نيازمنديهاي پايهاي دارد و به يک بستر اوليه براي انجام آن فعاليت احتياج دارد که در اختيارش نيست. به عنوان مثال فضاي استقرار مناسب که تيم از آن به عنوان پايگاه خود استفاده کند و همه اعضا آنجا جمع شوند و كارهايشان را انجام دهند، وسايلشان را بگذارند تا دستيابي به تجهيزات آزمايشگاهي كه در دانشگاه وجود دارد، اما اغلب در اختيار دانشجوها نيست. شما تصور کنيد که سرمايه بسيار عظيمي در قالب آزمايشگاههاي دانشگاهي در کشور وجود دارد، ولي در بسياري از مواقع، دسترسي دانشجويان به آزمايشگاهها يا ممکن نيست يا بهشدت محدود است يا دانشجوها فقط در قالب آزمايشگاههاي درسي و براي انجام چند آزمايش محدود به اين تجهيزات دسترسي دارند، نه اينكه بخواهند فعاليتي در راستاي علاقه يا دغدغه خود انجام دهند.
به طور قطع منابع مالي براي تامين تجهيزات لازم و مواد اوليه مصرفي لازم است...
بله و حتي وجود راهنماها و مشاوريني كه در اين راستا دانشجويان را راهنمايي و هدايت كنند. بنابراين در مسير حل مسئله، همه اين عوامل جزو پشتيبانيهايي است که يك تيم دانشجويي به آن نيازمند است. اين نماي کلي از سه مانع يا مشکلي بود که ما آنها را شناسايي کرديم و براساس اين موانع سه ماموريت «جريانسازي»، «توانمندسازي» و «پشتيباني» را براي خودمان تعريف کرديم و ما به ازاي هر كدام از اين سه ماموريت، يکسري ساز و کار براي اجراييکردنشان طراحي و اجرا شد كه در حال حاضر ساز و كار بالغي محسوب ميشود و نشان داده که ميتواند عملکرد خوبي در راستاي برداشتن آن موانع و حل مسائل داشته باشد.
کارهاي اجرايي اين دفتر از سال 91 شروع شد؟
از سال 91 بحثهاي اوليه مربوط به اين فعاليتها شروع شد. در آن زمان تمرکز ما روي بحثهاي جريانسازي و دغدغهمندسازي بود و در سال 92 آن جرياني که از سال 91 شکل گرفته بود، نيازمند ساز و کارهاي توانمندسازي بود، لذا فعاليتهاي ما هم در سال 92 روي بحث توانمندسازي توسعه بيشتري داشت، اما به صورت رسمي، فعاليتهاي اين دفتر از سال 93 و با افزوده شدن ماموريت سوم که همان پشتيباني از تيمها بود، كليد خورد. در واقع فعاليتهاي مربوط به بحث ترويج و توانمندسازي شروع شده بود، اما اقداماتي که در راستاي پشتيباني از تيمهايي كه ميخواهند فعاليتهاي فني - مهندسي انجام بدهند و مستقل باشند، از سال 93 و به طور رسمي صورت گرفت.
گفتيد اولين مانعي که براي استفاده از ظرفيت نيروي انساني نخبه در دانشگاهها وجود دارد، اين است که دانشجوها با فرصتها و نيازهاي داخلي آشنا نيستند. راهحل شما براي اين مشکل چه بود؟
ما سعي کرديم مسئله آشنا نبودن دانشجويان با فرصتها و نيازها و دغدغههاي صنعت را با مكانيزمي تحت عنوان رويداد «فرا ايده» حل کنيم. رويداد فرا ايده، رويدادي است که در هر دوره از برگزاري روي يك حوزه خاص تمرکز ميکند و ما در قالب اين رويداد سعي ميکنيم مسائلي را كه در آن حوزه وجود دارد، شناسايي کنيم و اين اطلاعات را به اصطلاح به داخل فضاي دانشگاه پمپاژ كنيم. تا امروز هم رويدادهاي مختلفي از اين نوع برگزار شده است، از جمله فرا ايده آب، فرا ايده محيط زيست و درياچه اروميه، فرا ايده شهري و... در هر فرا ايده دانشجويان نهتنها به اطلاعاتي جامع در خصوص هر موضوع دست پيدا ميکنند، بلکه ميتوانند با فعالان آن حوزه خاص و حتي خبرگاني که در آن عرصه فعال هستند، آشنا شوند و با مسئولاني كه در آن حوزه كار ميكنند، ارتباط بگيرند و شبكهسازي كنند.
گويا رويداد فرا ايده بينالمللي هم شده؛ درست است؟
بله، در دوره چهارم بود که با همکاري و مشارکت يک مجموعه هلندي، اين رويداد بينالمللي شد و تيمها به صورت بينالمللي در آن شرکت کردند. البته ما در حوزه صنايع فرهنگي هم وارد شديم، مثلا در حوزه اسباببازي. رويداد فرا ايده بهمرور زمان توسعه پيدا کرد و مسائلي که با آن مواجه بوديم هم ارتقاء يافت و توانستيم ساز و کارهايمان را حرفهايتر کنيم که نتيجه آشنايي عميقتر دانشجويان با مسائل مختلف بود. در واقع کاري که ما انجام ميداديم، صرفا براي آشنايي دانشجويان با نيازها و مسائل صنعت و انتقال يکسري داده و اطلاعات نبود، بلکه هدف اين بود که شبکه فعالان صنعت هم در کنار دانشجويان قرار بگيرند و بهمرور ديديم که اين مسئله بهشدت مورد نياز دانشجويان است.
براي توانمندسازي دانشجويان چه برنامهاي داشتيد؟
با بررسيهايي که انجام داديم، ديديم که براي راهاندازي يک کسب و کار يا بهتر است بگويم براي حل يک مسئله، به شکلي که مدل اقتصادي داشته باشد، مقياسپذير و پايدار باشد و بتواند روي پاي خودش بايستد، بايد يک جور منطق اقتصادي وجود داشته باشد. درواقع براي راهاندازي يک کسب و کار مبتني بر نوآوري که مسئلهاي را حل ميکند، يکسري قواعد و اصول و منطق عملکردي وجود دارد که متوجه ميشديم ميتوانيم اين قواعد را در قالب يک دوره فشرده تقريبا دو ماهه و از طريق يکسري دورههاي مربيگري و کارگاه آموزشي و آموزش حين اقدام و آموزش عملي به تيمها منتقل کنيم. با همين هدف هم بود که ساز و کاري به نام دوره «پرتو» طراحي شد.
يعني در قلب دوره پرتو براي تيمها کلاس آموزشي برگزار ميکنيد؟
تنها کلاس نيست، بلکه علاوه بر کلاس در قالب جلسات مربيگري و مشاوره و بازخورددهي، تيمهاي کارآفرين و دانشجويان را با توانمنديها و مهارتهايي که به عنوان منطق کار و الگوي حرکتي لازم دارند، آشنا ميکنيم. البته خيلي از اين توانمنديها هم هستند که بايد در طي مسير و در طول فرايند حل مسئله به آنها منتقل شود، اما الگوي حرکتي کلان اين قابليت را داشت که در يک بازه زماني فشرده دو ماهه به تيمها انتقال پيدا کند. يک هفته اول اين دوره، يک فعاليت آموزشي بسيار فشرده است که اعضاي تيمها از صبح تا غروب درگير کارگاههاي آموزشي هستند و بعد از آن يک هفته هم، هر هفته فعاليتهايشان تحت نظارت مشاوران و مربيان دوره جلو ميرود و در انتهاي هر هفته نيز طي ساعتهاي مشخصي اعضاي تيمها ميآيند و درباره فعاليتهايي که در طول هفته انجام دادهاند، گزارش ميدهند و توسط مربيان آن دوره بازخوردهايي به دانشجويان داده ميشود. علاوه بر اين برنامههاي هفته بعد تيمها هم در همين جلسات اصلاح و تکميل ميشود و در روز آخر هفته هم مجددا يک کارگاه آموزشي مفصل و جديد براي تيمها برگزار ميشود.
آيا اين کلاسها براي همه تيمها يکسان است يا گروههاي مختلف برحسب حوزه فعاليتشان آموزشهاي متفاوتي ميگيرند؟
تمرکز ما در دوره پرتو، روي حل مسئله به روش کسب و کاري است و با توجه به تجربيات چند سال گذشته و مطالعاتي که انجام داديم، متوجه شديم که يکسري قواعد و اصول کلي وجود دارد که براي راهاندازي هر کسب و کار نوپايي لازم است و سعي ما اين بوده که اين متدولوژي کلي را در دوره پرتو به دانشجويان منتقل کنيم که حالا اين متدولوژي ميتواند در حوزه اسباببازي يا در استارتآپ فناوري اطلاعات و... به کار گرفته شود. بنابراين مهم اين است که آن منطق فکري را بتوانيم به تيمها منتقل کنيم، مثلا اينکه چطور يک تيم ميتواند مسئلهاي را که با آن مواجه است، تبيين کند، چطور ميتواند بازاري را مورد مطالعه قرار دهد که با آن مسئله مواجه هستند و چطور ميتواند يک ارزش پيشنهادي براي حل آن مسئله طراحي کند و چطور ميتواند يک تيم خوب تشکيل بدهد يا چطور ميتواند در مسير فعاليت خود رشد کند و منابع مالي جذب کند يا چطور ميتواند ارتباط خود را با نهادهاي مختلف تسهيل کند و...
تا به حال چند دوره آموزشي برگزار شده است؟
سه دوره پرتو.
در مورد تامين نيازمنديهاي تيمهاي دانشجويي براي راهاندازي يک کسب و کار کارآفرينانه، چه سازوکاري به کار گرفته شده است؟
همانطور که اشاره کرديد، سومين مسئله ما تامين نيازمنديهاي تيمها براي راهاندازي يک کسب و کار نوآورانه يا حل مسئله به روش کارآفرينانه بود که به اين منظور ساز و کاري تحت عنوان ساز و کار شتابدهي تجاريسازي تيمها طراحي کرديم که براساس اين ساز و کار تيمها از يکسري خدمات و امکانات بهرهمند ميشوند.
کدام تيمها از اين امکانات و خدمات بهره ميبرند؟
تيمهايي که حداقلهاي لازم را براي راهاندازي يک کسب و کار نوپا داشته و با مسئلهاي مواجه باشند يا ايدهاي داشته باشند و بخواهند دستاورد خود را براي حل مسئله، تجاريسازي کنند، اين خدمات را دريافت ميکنند.
دقيقا چه خدماتي در اين زمينه به تيمها ارائه ميشود؟
اصليترين خدمتي که به تيمها ارائه ميشود و به نظر ميرسد مهمترين نقش را در موفقيت تيمها داشته باشد، بحث مربيگري و راهبري تيمهاست. يعني هر تيم در کنار يک راهبر يا فرد خبره قرار ميگيرد که به اصول راهاندازي يک کسب و کار و حل مسئله به روش کسب و کاري مسلط است و آن تيم را در طول مسير هدايت ميکند. خدمت دوم نيز تخصيص يک سرمايه اوليه براي راهاندازي کسب و کار است. سومين خدمت ارائه آموزشهايي است که به زمان بيشتري نياز دارند و در طي کار ارائه ميشوند.
آيا دفتر شما فضاي استقراري هم براي تيمها در نظر ميگيرد؟
بله، فضايي در مجتمع خدمات فناوري به اين تيمها اختصاص داده شده است. علاوه بر اين ما فضاي کارگاهي براي پيشبرد کارشان در نظر گرفتيم، چون به عنوان مثال تيمهايي که در حوزه فناوري اطلاعات کار ميکنند، ميتوانند صرفا با يک فضاي اداري هم کارشان را جلو ببرند، ولي عمده تمرکز ما روي تيمهاي فني - مهندسي است که نياز به فضاي استقرار کارگاهي دارند تا بتوانند محصولات خودشان را در آن فضا بسازند و ما با همکاري بخشهاي مختلف دانشگاه توانستيم اين فضاها را براي تيمهايمان فراهم کنيم و تا به حال چند سوله را براي اين کار تجهيز کردهايم. خدمت ديگري هم که در قالب اين برنامه به تيمها ارائه ميشود، بحث روابط عمومي و حمايت معنوي است که دانشگاه از تيمها ميکند، چون بسياري از اين کسب و کارها نياز دارند که با نهادها و شرکتهاي بزرگ تعامل داشته باشند و يک شرکت نوپا در مراحل اوليه کار آن اعتباري را که براي چنين کاري لازم است، در اختيار ندارد. دانشگاه با پشتيباني معنوي از تيمها توانسته اين امکان را براي آنها فراهم کند تا به آن سطح ورود پيدا کنند.
تا به حال چند تيم به اين دورهها وارد شدهاند و در چه حوزههايي کار کردهاند؟
ما تا امروز 30 تيم خيلي خوب داشتيم که کارشان به نتيجه رسيده و يکسري از تيمها هم هنوز در حال کار هستند که اين فعاليتها در حوزههاي مختلفي شکل گرفته است. ما حتي وقتي اين دستاوردها را براي دانشجويان همين دانشگاه ارائه ميکنيم تا بدانند همدانشگاهيهايشان چطور توانستهاند محصولي را توسعه دهند و وارد بازار کنند، مسئلهاي از مسائل کشور را حل کنند و خودشان هم منتفع شوند، براي خود دانشجويان هم جالب است. پنج فناوري اصلي جزو اولويتهاي ما بوده، اما اينطور نيست که ما تيمها را به اين فناوريها محدود کرده باشيم.
دانشجويان بيشتر روي چه حوزههايي تمرکز داشتند؟
ما در دانشگاه شريف 10 رشته تخصصي در حوزه فني - مهندسي داريم و ميتوان گفت در هر کدام از اين رشتهها فناوريهاي خوبي وجود داشته که تيمهاي مختلفي روي آن کار کردند. مثلا در حوزه مواد پيشرفته، نانو و پليمر تيمهاي خوبي داشتيم که موفقيتهاي خيلي خوبي داشتند و توانستند وارد بازار شوند. در حوزه رباتيک و ابزار دقيق و تجهيزات اندازهگيري هم دو، سه تيم خيلي خوب داشتيم که موفق شدند. در حوزه کنتورهاي هوشمند هم تيمهاي خوبي فعاليت دارند که همزمان با نمونههاي خارجي در حال توسعه هستند، چون ما در اين حوزه روي فناوري پيشرفته کار کرديم که در خارج از کشور هم موضوع جديدي است و محصولات آن بهتازگي در حال عرضه شدن به بازار است. چند تيم هم در حوزه لجستيک به ارزشگذاري خيلي زيادي رسيدهاند. همانطور که ميدانيد، اينکه يک تيم در بازه کمتر از 9 ماه به ارزشگذاري بالاي پنج ميليارد تومان برسد، يعني دستاورد خيلي خوبي داشته است. شما در اين عرصه ميبينيد که تيمهاي دانشجويي وارد کار شدند و در حال حاضر قراردادهاي چند صد ميليون توماني ميبندند و اين نشان ميدهد که ظرفيت خيلي عظيمي هنوز در دانشگاههاي ما وجود دارد که بخش خيلي کوچکي از آن فعال شده و اين پتانسيل وجود دارد که در آينده شاهد تحول خيلي بزرگي در اين زمينه باشيم.
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان