گفتگو با مدیرعامل شرکت دانشبنیان توسن
برای ماندگار ماندن باید با نیاز های بازار تغییر کنیم
گفتگو با علی اکبر نامداری مدیرعامل شرکت دانشبنیان توسن
تحصیلاتش را که در دانشگاه شریف تمام میکند، مشغول کار میشود. از همان اول هم در مکانی که با دامنه علایقش در ارتباط باشد، کار میکند و بر تجربیاتش میافزاید تا بتواند بعدها شرکت خودش را تاسیس کند و آن را سرپا نگه دارد. این روزها دیگر شرکت توسن، جای پای خودش را محکم کرده، یک شعبه در مالزی برای بازاریابی شرق آسیا افتتاح کرده و اولین قراردادش را سال گذشته بسته است. اینکه کار توسن چیست، چطور شد که این شرکت پا گرفت و سختیهای مدیریت شرکت دانشبنیان کدام است، مواردی هستند که در گفتوگوی سرآمد با علیاکبر نامداری، مدیرعامل شرکت توسن، مطرح شده است.
-توسن اسم اختصاری شرکت شماست؟
بله. شرکت توسعه سامانههای نرمافزاری نگین که مخففش میشود توسن. بازار ما را به اسم توسن میشناسد.
-چه شد که به فکر تاسیس توسن افتادید؟
من و دکتر فاطمی از بنیانگذاران اصلی توسن بودیم. دکتر فاطمی حدود دو سال پیش از ما جدا شد و الان معاون فناوری اطلاعات بانک ملی و عضو هیئت مدیره این بانک است. سال 78 بود که به همراه چهار، پنج نفر دیگر این شرکت را راهاندازی کردیم. هدف هم تولید نرمافزارهایی جهت ایجاد بانکداری الکترونیک در ایران و تجهیز بانکها به این نرمافزارها بود تا بتواند در عملیات بانکی کمکشان کند و یک سیستم جامع اطلاعاتی داشته باشند. تا پیش از این شعب از هم مستقل و به صورت جزیرهای بودند و نمیتوانستند به صورت متمرکز عمل کنند. میخواستیم محدودیت زمان و مکان را در دسترسی به سرویسهای بانکی از پیش پای مشتریان برداریم تا در 24 ساعت بتوانند خدمات بانکی را بگیرند. اینها اهداف سیستم جامع بانکداری متمرکز است و خب تا آن موقع یک کارهایی هم شده بود.
-پیشتر هم سابقه کار داشتید، یا با توسن شروع کردید؟
خیر. اوایل سال 71 که با دکتر فاطمی از مقطع فوق لیسانس کامپیوتر دانشگاه شریف فارغالتحصیل شدیم، بانک مرکزی یک گروه اتوماسیون بانکی ایجاد کرده بود به همین منظور، که یک جایی باشد برای تمرکز روی تحقیق، توسعه، انتخاب محصول و فعالیت و مطالعه روی این حوزه و انتخاب و ارائه راهکار به بانکهایی که آن موقع موجود بودند که حدودا 10 بانک دولتی بود.
-برای ارائه چه راهکاری؟ مشکل چه بود؟
ببینید، تا قبل از آن سیستم بانکی و حسابداری کاملا دستی بود. دفتر داشتند و مینوشتند و اصلا چیزی بهعنوان سیستم کامپیوتری یا یک سیستم متمرکزی که تراکنشهای بانکی ثبت الکترونیک شود، وجود نداشت. کاردکسهایی بود برای حسابهای جاری که در هر شعبه هر گردشی را در آن ثبت میکردند، چکی پاس میشد، واریزی به حساب بود و... بانک مرکزی از ابتدای 71 یا اواخر 70 -دقیقا حضور ذهن ندارم- این گروه را درست کرده بود تا فرایندهای دستی را بشناسد و مهندسی مجدد بکند تا در یک سیستم الکترونیک و اتوماسیون به صورت بهینه قابل انجام باشد. قرار بود کارهای اضافی حذف و سیستم بهینه شود. یک سیستم نرمافزاری وجود داشته باشد که بتواند در هر بانکی مستقر شود و همه شعب به یک سیستم وصل باشند. همین وضعیتی که الان در بانکها وجود دارد.
-چه مشکلاتی سر راه این کار بود؟
یکی از مشکلات اصلی، مشکل مخابراتی بود. آن موقع خطوط مخابراتی که بتواند شعب بانکها را به هم اتصال دهد، سپس به یک مرکز وصل شود و همه چیز را از آنجا دریافت کند و همه تراکنشها را به آن ارسال کند، وجود نداشت یا با پهنای باند خیلی محدود و غیرقابل اعتماد بود. این مشکل عمده ما در راه شکلگیری و پیادهسازی و راهاندازی این سیستمها بود. ولی همان سال 71 بانک سپه سیستم عابربانکش را بهعنوان خدمتی نوآورانه راهاندازی کرد. تا آن موقع ما ATM در هیچ بانکی نداشتیم و من خودم جزو اولین مشتریانی بودم که این سیستم خیلی برایم جذابیت داشت.
-تا کی در این مجموعه فعالیت کردید؟
تا اواخر سال 74. تجربه خیلی خوبی بود. هنوز هم این شرکت هست، اما به اسم شرکت خدمات انفورماتیک تغییر نام داده و از بانک مرکزی مستقل است. در حال حاضر هم چند بانک دولتی سهامدارش هستند. بیش از 20 سال است که در این حوزه فعالیت میکند.
-پس از آن چه؟
در یک شرکت دیگر که در زمینه تولید نرمافزارهای بانکی فعالیت میکرد، مشغول شدیم. آن موقع میخواستند برای یک صندوق قرضالحسنه چنین نرمافزاری تولید کنند. حوزه کاری همان بود، ولی خیلی محدودتر. 20، 30 شعبه داشت و بهخاطر همین هم ریسک کار کمتر بود. برای اولین تجربه جای خیلی خوبی بود. در آن چهار سال ما یک محصول را تولید و آنجا مستقر کردیم که تا همین اواخر همچنان کار میکرد.
-خیلی از فارغالتحصیلان آرزویشان این است که در مجموعههای بزرگ دولتی مشغول به کار شوند. آن وقت شما این کار را رها کردید و به فعالیت در یک مجموعه کوچکتر مشغول شدید. چرا؟!
خب یک مقدار اهداف ما با اهداف آن سازمان دولتی در یک راستا پیش نرفت. آنها دنبال یافتن و انتخاب یک محصول خارجی بودند و ما فکر میکردیم میتوانیم در داخل ایران تولید کنیم. اینجا بود که اختلاف اساسی به وجود آمد و کمکم منجر به این شد که ما جدا شویم و در جاهای دیگری فعالیتمان را ادامه دهیم. شرکت بعدی کوچکتر بود، اما فضای نزدیکتری به تفکرات ما داشت و از ما خواسته بودند برایشان نرمافزار تولید کنیم. این شد که از 74 تا 78 در این مجموعه بودیم.
-توسن از اینجا به بعد بود که پا گرفت؟
بله. اواخر سال 78 از هم جدا شدیم و دیگر مستقل کارمان را ادامه دادیم. بعضی از اولینها در کشور در شرکت توسن اتفاق افتاد. این تصمیم ما همزمان شد با تصمیم دولت که به بانکها و موسسات مالی و اعتباری خصوصی مجوز میداد. موسسه اعتباری توسعه یا بانک سامان که آن موقع بهعنوان موسسه مالی اعتباری سامان اقتصاد شروع به کار کرده بود و بانک اقتصاد نوین از اولینها بودند. بانکهای خصوصی یکی یکی تاسیس میشدند و همه نیاز داشتند تا به صورت الکترونیک کارشان را شروع کنند. از سویی دیگر جایی هم برای ارائه این خدمت به آن صورت وجود نداشت. کارمان را با موسسه مالی اعتباری سامان اقتصاد شروع کردیم. تقریبا هر بانک یا موسسه خصوصی که ایجاد شد، مشتری ما شدند. الان ما بیست و چند تا مشتری داریم که غالبا بانکهای خصوصی هستند.
-شما سراغ مشتریهایتان میرفتید یا آنها بهتان مراجعه میکردند؟ جوان بودید و سابقهای هم نداشتید. چطور اعتماد میکردند کارشان را دست شما بسپارند؟
اوایل ما بیشتر میرفتیم، چون هنوز ناشناخته بودیم. اما آنها هم که میگشتند، گزینه دیگری وجود نداشت. هر چه جلوتر رفتیم، این مشتریها بودند که سراغمان میآمدند. درواقع لزومی نداشت دنبال بازاریابی باشیم. هم بازار خیلی محدود بود و هم معلوم بود هر موسسه یا بانک جدیدی که تاسیس میشود، اولین کاری که میکند، این است که تصمیم بگیرد چه محصول نرمافزاری را انتخاب کند.
-چرا اینقدر خلوت؟ کسی علاقه به این بازار کار نداشت، یا به فکرشان نرسیده بود؟
حوزه نرمافزارهای مالی بسیار حساس است و خیلی پرریسک. اگر نرمافزاری که ارائه میدهید، اشکالی داشته باشد، ممکن است معادلات بانک را به هم بزند. چنانچه ماندهها جابهجا شود، دیتایی از دست برود و... خب تبعات خیلی سنگینی دارد. بهخاطر همین اغلب شرکتهایی که در حوزه نرمافزار کار میکردند، به این بخش وارد نمیشدند. ما تا چندین سال غیر از شرکت خدمات انفورماتیک که دولتی بود و مشتریانش بانکهای بزرگ بودند، رقیبی نداشتیم. البته از یک جهت اصلا با هم رقابت نمیکردیم، چون دو بخش مختلف بازار را پوشش میدادیم.
-سرمایه اولیهتان چقدر بود؟
هیچ سرمایهای نداشتیم. سرمایهمان تجربه چند سالهمان بود و شناختی که مشتری اول از ما داشت و میدانست ما میتوانیم محصول مورد نیاز را برایش تولید کنیم. قرارداد بستیم و با پیشپرداختش توانستیم جایی را تهیه کنیم، تجهیزات لازم را بخریم و با شش، هفت نفر در یک واحد آپارتمان 90 متری کارمان را شروع کنیم. بیمشکل هم نبود، اما با یک مقدار صرفهجویی و عقب جلو شدن دریافتیها میتوانستیم پیش برویم و آنها هم حمایت میکردند، چون شرایط ما را میدانستند. سال 79 مشتری دوممان، بانک انصار بود که آن موقع صندوق قرضالحسنه انصارالمجاهدین نام داشت. سال 80، یکی دو مشتری دیگر و همینطور رو به جلو.
- یعنی هیچوقت به مشکل مالی نخوردید؟
نه، من فکر میکنم خیلی شانس آوردیم. همزمانی تاسیس شرکت ما با این فضا که داشتند به موسسات و بانکهای خصوصی مجوز تاسیس میدادند، خیلی کمک کرد. امروز هر چه فکر میکنم، میبینم اگر دو سه سال جلوتر یا عقبتر کارمان را شروع کرده بودیم، شاید اصلا پا نمیگرفت.
-گفتید بعضی از اولینها در کشور را توسن انجام داده. مثلا؟
سال 80 اولین اینترنت بانک کشور را در بانک سامان راهاندازی کردیم که کار بسیار نوآورانهای در کشور بود که هیچکس نه این کار را کرده بود و نه اصلا به این موضوع فکر میکرد. میترسیدند و ما را هم میترسانند. این تهور و بیباکیای بود که ما و مدیران بانک سامان داشتیم. تا آن موقع هر بانکی هر سایتی داشت، فقط اطلاعرسانی بود. معرفی محصولات، نرخ سود، شرایط تسهیلات و از اینطور چیزها. در اینترنت بانکی که راه انداختیم، انتقال وجه، صورت حساب و درصد زیادی از خدماتی که آن موقع با توجه به زیرساختهای کشور قابل ارائه بود، انجام میشد. یکی دیگر از این اولینها، بلیت الکترونیکی شهر تهران بود که محصول یکی از شرکتهای توسن است که در یک بیزینس لاین شکل گرفته و طی فرایندی جدا شده و در حال حاضر شرکتی است بهعنوان سامانه هوشمند اطلاعاتی البرز یا سها که کارت بلیت الکترنیک تولید میکند.
-از کی عنوان دانشبنیان به شما تعلق گرفت؟
سال 85 یا 86 برای استقرار در پارک فناوری پردیس اقدام کردیم. آنجا زمینی گرفتیم و شروع کردیم به ساختن که البته تا الان هنوز تکمیل نشده. ولی برای دانشبنیان بودن یکی دو سال اخیر اقدام کردیم. فکر میکنم سال 93 بهعنوان شرکت دانشبنیان صنعتی شناخته شدیم. به این صورت بود که طرحها و محصولات مختلفمان را ارائه کردیم، بررسی شد و سه تا از آنها بهعنوان محصول دانشبنیان شناخته شد؛ سیستم جامع کارت، سیستم بانکداری مدرن و سیستم هوش تجاری. به دلیل شرایط مالی شرکت هم ما را بهعنوان شرکت صنعتی دانشبنیان شناختند.
-بهعنوان شرکت دانشبنیان دائم باید در تکاپوی تولید محصول جدید باشید؛ درست است؟ ایدههایتان را از کجا میآورید؟ همگی متاثر از کشورهای پیشرفتهتر است؟
ببینید، طبق آن چیزی که من در ذهن دارم، شرکت تولیدکننده نرمافزار اصلا نمیتواند دانشبنیان نباشد. اگر تعریف این است که شما دانش را تجاریسازی کنید و ایدههای جدید را بیاورید و پیادهسازی کنید، در یک شرکت تولیدکننده نرمافزار قاعدتا همین اتفاقات میافتد. شما نمیتوانید یک نرمافزاری را تولید کنید و همین را تا سالهای سال بفروشید. نیازهای بازار تغییر میکند. مشتریان ما بهطور مداوم خواستههای تازه دارند. این ممکن است به دلیل ورود تکنولوژیهای تازه به بازار جهانی باشد، یا هر چیز دیگر. بانکها در رقابت با یکدیگر نیاز دارند هر ایده جدیدی را زودتر از دیگری عرضه کنند. این است که همواره ما صفی از درخواستها و ایدههای جدید داریم.
-در حال حاضر چه امکاناتی در کشورهای پیشرفته وجود دارد که به دنبال بومیسازی آن هستیم؟
در امکانات و به لحاظ سختافزاری یکی هستیم. اما زیرساختها و فرهنگسازی در کشورهای دیگر باعث شده بعضی سرویسها در این کشورها فعال باشد که هنوز شرایطش در ایران مهیا نیست. چون هر محصولی که وارد میشود، مدت زمان مدیدی طول میکشد تا فرهنگسازی شود و در میان مردم جا بیفتد. مثلا در حوزه سیستمهای پرداخت سیستم بانکیای که در ایران رواج دارد، کارت بدهی است. یعنی تا پول در حساب نباشد، نمیتوانیم کاری بکنیم. اول باید موجودی داشته باشیم و بانک به ما بدهکار باشد تا بتوانیم از آن کارت استفاده کنیم. در کشورهای پیشرفته اما اینطور نیست. آنها بیشتر کارت اعتباری دارند، چون زیرساختش فراهم است. هر فردی بهدقت اعتبارسنجی شده و سیستم میداند که شرایطش چیست و چقدر میتوان اعتبار در اختیارش گذاشت و طبق همان اعتبار بانک میتواند کارت اعتباری در اختیار هر مشتری قرار دهد. این چیزی است که اینجا به دلایل مختلف هنوز جا نیفتاده. خیلی محدود انجام شده، ولی اصلا قابل مقایسه با چیزی که آنها دارند، نیست. چند صد میلیون کارت بانکی دست مردم ایران هست و از این تعداد شاید چند ده هزار تا کارت اعتباری باشد. آمار دقیق ندارم، ولی در همین رنج است. یک موضوع دیگر هم عقود اسلامی است که آنها چون بانکداری سنتی یا conventional دارند، دستشان باز است. اما اینجا وقتی بانک میخواهد پولی در اختیار یک مشتری قرار دهد، این را باید در قالب تسهیلاتی که در عقود اسلامی تعریف شده، انجام دهد. مثلا برای کارت اعتباری باید شرایط ویژهای تعریف شود که مشکل شرعی نداشته باشد.
-جز اینها، مدیریت یک شرکت دانشبنیان چه تفاوتی با مدیریت یک شرکت عادی دارد؟
مبحثی هست به اسم مدیریت دانش که به ما میگوید چطور باید دانش را در یک سازمان مدیریت کنیم تا از دست نرود، وابسته به افراد خاصی نباشد، بتوان آن را ارتقا داد و... خب این مفهوم عمومی است، اما در شرکتهای دانشبنیان به مراتب اهمیت بیشتری پیدا میکند. اگر شرکت خیلی کوچک و در ابتدای راه با کارکنان محدودی باشد، ایجاد زیرساختهایی برای ثبت و ضبط این دانش و دسترسی آسان به اطلاعات چیزی است که احتمالا از پسش برنمیآیند. چون هزینههایی دارد که یک شرکت کوچک که تازه تاسیس شده، نمیتواند به آن اولویت بدهد و مشکل سرمایه پیدا میکند. در این شرایط اولویت شرکت انجام کار اصلی است. وقتی هم که بزرگتر میشود و از یک مرحله میگذرد و میتواند کارهایی در این زمینه انجام دهد، کار سخت میشود. در این زمینه نه از شرکت خودم راضی هستم و نه جایی را سراغ دارم که این کار را کرده باشد. بنابراین بخش زیادی از دانشی که ما از آن صحبت میکنیم، در ذهن و سینه افرادی است که در آن شرکت مشغول فعالیت هستند. با هر اتفاقی ممکن است یکی از این افراد جدا شود و شما بخشی از دانش سازمانیتان را از دست بدهید که هزینه زیادی دارد.
-خودتان چطور این نیروی انسانی را کنار هم نگه داشتید؟
خب، آن موقع که شرکت تاسیس شد، هفت نفر بودیم و سهامدار شرکت. ظرف یک سال به حدود 20 نفر رسیدیم. در سال دوم یا سوم بیست و چند نفر دیگر از پرسنل را سهامدار کردیم. دوباره در یک مرحله دیگر در دو سال گذشته تعداد دیگری را سهامدار کردیم و الان حدود 170 نفر از پرسنل ما با آن فرمولها و شرایطی که داشتیم، به صورت متغیر سهامدار شرکت هستند. البته نمیتوانیم بگوییم که سهامدار شدن حتما عاملی میشود که دیگر جدا نشوند. اتفاقا خروجی داریم و تعدادشان کم هم نیست. شاید حتی در سالهای اخیر بیشتر شده. درصد ندارم، ولی خروج از کشور خیلی داشتیم. حالا یا برای ادامه تحصیل، یا برای ادامه کار. چون هر کس که اینجا کار میکند، یک رزومه خیلی قوی دارد و بهراحتی میتواند در سایر کشورها موقعیت بهتری پیدا کند. این بزرگترین چالشی است که ما با آن مواجهیم و کار خاصی هم نمیتوانیم انجام دهیم.
-گفتید در مراحل مختلف و با بزرگ شدن شرکت جذب نیرو داشتید. این افراد را چطور پیدا میکنید؟ چه شرایطی دارید؟
برای جذب هم محدودیتهای زیادی داریم. من یک تعریفی دارم از منابع انسانی که میگویم نمیتوانیم به منابع انسانی مثل سایر منابع سازمان نگاه کنیم. اینکه یک چیزی هست و هر موقع خواستیم میتوانیم این را به دست بیاوریم، استفاده کنیم و هر موقع هم نیاز نداشتیم، رها کنیم. به این خاطر اهمیت سرمایه انسانی در سالهای اخیر برایمان ملموس بود. اینکه نیرویی جذب کنیم که مساعد باشد و از فیلترهای اولیه عبور کند. ما در مجموعهمان به دنبال شخص مستعد -نه الزاما فرد باتجربهای که از روز ورود کار عملیاتی انجام دهد- هستیم و این افراد را واقعا سرمایه میدانیم. چون شرکت توسن با سرمایه صفر تاسیس شد و شروع کارش با همان چند نفر بود و چند سال تجربهای که داشتند. الان هم همین است. با وجود اینکه در صورتهای مالی اثری از این تجارب و نیروهای مفید دیده نمیشود، اما هویت شرکت ما همین افراد هستند و توسن به اینها شناخته میشود.
-هنوز بیرقیب هستید؟
نه. بانک پاسارگاد سال 84 که تاسیس شد، مشتری ما بود، ولی مدیرانش از همان زمان برنامه داشتند که یک شرکت IT داشته باشند و این محصول را خودشان تولید کنند. این بود که بعد از مدتی شرکت فناپ را تاسیس کردند. مخفف فناوری اطلاعات و ارتباطات بانک پاسارگاد. سال 86 یا 87 از ما جدا شدند و الان یکی از رقبا هستند و به صورت یک مجموعه هلدینگ فعالیت میکنند. خوب است به این اشاره کنم که شرکت توسن در این 16 سالی که از تاسیسش میگذرد، از دل آن بیزینس لاینهایی شکل گرفته که هر کدام یک شرکت مستقل شدهاند و ما هم در حال حاضر هلدینگ توسن را داریم. مجموعهای از 12 شرکت که در زمینههای مختلف از جمله هوش تجاری، شرکتهای پرداخت الکترونیک و نرمافزارهایی که نیاز دارند، سختافزارهای POS و ATM و نرمافزار مرتبط آن مشغول فعالیت هستند. فناپ نیز به همین شکل است و رقیب جدی ما در بخش خصوصی به حساب میآید.
منبع: مجله سرآمد
ارسال به دوستان