برقراري پيوند ميان نسل‌ها و هويت جامعه

نقش خلاقیت و نوآوری در توسعه صنایع فرهنگی

جهان امروز از هر زمان ديگري رقابتيتر است. رقابت در همه لايههاي زندگي انسانها به چشم ميخورد. از افراد مختلف گرفته تا سازمانهاي بزرگ، همه و همه، بايد بر سر منابع محدود در راه دستيابي به موفقيت و کسب اهداف خود به رقابت بپردازند. تحولات روزافزون زندگي بشر در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، تکنولوژيکي موجب گرديده است که ضرورت ايجاد ايدههاي نو و خلاق، نسبت به گذشته افزايش يابد و مباحث مربوط به تحول و تغيير پارادايمها و رخدادها و تصويرها در ابعاد مختلف زندگي جديتر گرفته شود.

سازمانهاي امروزي ديگر نميتوانند آنچه را در گذشته با موفقيت انجام شده است، تنها با تقليد ساده به کار گيرند و موفق نيز باشند، بلکه هر يک بايد دائما در جستوجوي فرصتهايي تازه باشند که از ديد ديگر رقبا پوشيده مانده است. طبعا آنچه ميتواند يک سازمان را به اين فرصتها رهنمون سازد، پديدهاي جز نوآوري در تمام سطوح آن نيست.


مفهوم و جايگاه خلاقيت، نوآوري و صنايع فرهنگي

اولين پژوهش جدي را گيلفورد در سال 1950 انجام داد. او خلاقيت را با تفکر واگرا مترادف ميدانست. پس از او انديشمندان مختلف سازمان و مديريت تعاريف متعددي از خلاقيت ارائه کردهاند، به عنوان مثال لوتانز (1992) خلاقيت را به وجود آوردن تلفيقي از انديشهها و رهيافتهاي افراد در يک روش جديد ميداند.

خلاقيت زمينهساز نوآوري است. خلاقيت يک فعاليت فکري و ذهني است و نوآوري بيشتر جنبه عملي دارد و در حقيقت محصول نهايي فکري خلاقانه است. به اعتقاد افروز، متداولترين برداشت از خلاقيت، عبارت است از اينکه فرد، فکري نو و متفاوت ارائه دهد. اکثر روانشناسان بر اين مطلب توافق دارند که خلاقيت به دستاوردهاي تازه و ارزشمند اشاره دارد. باسادور (2002) اشاره دارد که خلاقيت در سازمانها ميتواند توسعه و افزايش  پيدا کند و حتي مديريت شود. نتايج خاص افزايش خلاقيت سازماني ميتواند به شکل محصولات و روشهاي جديد، کارايي بهبوديافته، انگيزش بالاتر، رضايت شغلي، کار گروهي بيشتر، تمرکز بهتر بر رضايت مشتريان و تفکر استراتژيک مدونتر در تمامي سطوح بروز نمايد.

نوآوري عمري به درازاي عمر بشر دارد، زيرا بشر همواره به دنبال يافتن راههاي جديد براي انجام کارهاي خود بوده است. نوآوري از کلمه لاتين «Innovate» به معناي «ساختن يک چيز جديد» استخراج شده است. «شوچيتي» اولين کسي بود که نوآوري را در قالب مفهوم علمي مطرح کرد. درواقع او در پي شناخت عوامل موثر بر رشد اقتصادي کشورها بود که در اين راستا به نقش و اهميت حياتي نوآوري در رشد کشورها پي برد. چالش عمدهاي که مديران در قرن 21 با آن روبهرو هستند، اين است که چگونه از استعدادها و تواناييهاي بالقوه افراد استفاده و نوآوريهاي سازماني را تسريع کنند.

نوآوري عبارت است از عملي و کاربردي ساختن افکار و انديشههاي نو ناشي از خلاقيت. (رابينز، 1991) تغيير ايجاد هر چيزي است که با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوري اتخاذ ايدههايي است که براي سازمان جديد است. بنابراين تمام نوآوريها منعکسکننده يک تغييرند، اما تمام تغييرها نوآوري نيستند. (ريچارد، ال، داف، 1992) پيتر دراکر نوآوري را مانند هر فعاليت عيني در کنار نبوغ و استعداد، نيازمند دانش، توجه و سختکوشي همه دست اندرکاران ميداند. او معتقد است آنچه در ميان کارآفرينان مشترك است، نه گونه خاصي از شخصيت، بلکه تعهد سيستماتيک به نوآوري است. به طور خلاصه ميتوان چنين نتيجه گرفت که نوآوري عنوان هر ايده جديدي است که دربرگيرنده توسعه يک محصول، خدمات يا فرايند ميشود که ممکن است نسبت به يک سازمان، يک صنعت يا ملت و جهان باشد. اين نوآوريها به تغيير و انطباق بهتر سازمان با ايدههاي جديد منجر ميشود.

مفهوم «صنايع فرهنگي» نخستينبار طي جنگ جهاني دوم و در مکتب فلسفي فرانکفورت براي توصيف صنعت قدرتمند فيلمسازي امريکا به کار گرفته شد. صنايع فرهنگى نتيجه عوامل محسوس و نامحسوس است که خلاقيت مردم از طريق آنها متجلى مىشود. اين عوامل عبارتند از: زبان، آداب و رسوم مذهبي، باورها، مکانها و يادمانهاى تاريخي، ادبيات، کارهاى هنري، آثار موجود در آرشيوها و مراکز اسناد و کتابخانهها و نظاير آن، که در قالب صنايع فرهنگي ميتوان آنها را ارائه کرد. با توجه به اينکه صنايع فرهنگي مفهومي هويتي است، تشخص و هويت هر جامعه با آن صنايع ارتباط دارد و پيوند نسلها را طي تاريخ به وسيله صنايع و ميراث فرهنگي ميتوان حفظ کرد.

اهميت و ضرورت صنايع فرهنگي

از جنگ جهاني دوم بدينسو، پيوسته بر اهميت صنايع فرهنگي افزوده شده است و بخشهاي نويني از فعاليت، مثل تلويزيون و فناوري ناشي از آن، دانش رايانه، ضبط ويدئويي، تکنيکهاي پخش و امثال آنها ظهور کرده است. قدرت اين صنايع و اهميت بينالمللي آنها روز به روز بيشتر احساس ميشود و بدين ترتيب، آنچه به گونهاي اساسي مطرح است، آينده فرهنگ در سراسر جهان است. افزايش جمعيت به ويژه جوانان و نوجوانان در کشور، تنيدگي فرهنگ با زندگي روزمره و نياز ذاتي و دائمي مردم به محصولات و خدمات فرهنگي و هنري که با رشد فناوريهاي نوين روز به روز توسعه مييابد، نياز به محصولات فرهنگي را گسترش ميدهد. عدم توجه به اين نياز، به معني ورود توليدات فرهنگي ساير کشورها با ويژگيهاي فرهنگي ناخواسته است. يکي ديگر از ظرفيتهاي مهم بخش فرهنگ، حضور و تعامل فرهنگ و هنر ايراني در عرصههاي جهاني است. ايران از لحاظ فرهنگي و هنري از جمله کشورهاي مطرح در جهان است؛ عناصر فرهنگ و هنر ايراني چون موسيقي، صنايع دستي و توليدات سينمايي، در حال حاضر مزيت نسبي ايران نسبت به ساير کشورها محسوب ميشوند که قدرت حضور ايران در عرصههاي جهاني را افزايش ميدهد و فرصت رقابت خوبي را جهت مطرح شدن در محافل و مجامع فرهنگي بينالمللي براي توليدات فرهنگي و هنري ايراني فراهم ميکند.

توليدات فرهنگي، دانش، تمدن و خلاقيتهاي بشري را ذخيره، حفظ و منتقل ميکنند. ميراث ارزشمند بشري به واسطه رسانههاي فرهنگي چون کتاب، مطبوعات و آثار هنري تقويت ميشوند و در سطح وسيع گسترش مييابند. بر اين اساس، غناي فرهنگي و ديني ايران در برقراري رابطه موثر و هدفمند با ساير کشورهاي دنيا ظرفيت و قابليت مهم در بخش فرهنگ است که در برنامهريزي توسعه بايد مد نظر قرار گيرد.

صنايع فرهنگي داراي اهميت فراواني در زمينههاي گوناگون هستند. در کشور ما، ايران، اين صنايع از جنبههاي مختلف داراي اهميتند که در زير به آنها اشاره ميشود:

1- اهميت فرهنگي:

- صدور فرهنگ ايراني - اسلامي به جهان

- دفاع از فرهنگ خودي در مقابل تهاجم فرهنگي

- حفظ تنوع فرهنگ بومي و ملي

2- اهميت اجتماعي:

- بهبود فرهنگ عمومي

- افزايش خودباوري

- پرورش همبستگي و اتحاد

3- اهميت دفاعي:

- پشتوانه امنيت و اقتدار ملي

- صدور پيام انقلاب

- اهميت هويت ملي

شرايط ايجاد خلاقيت و نوآوري

نويسندگان مختلف شرايط و زمينههاي متفاوتي را براي بروز خلاقيت در نظر دارند. راههاي عمدهاي که ميتواند محرك خلاقيت باشد، عبارتند از:

- فضاي خلاق: يکي از راههاي مهم ظهور نوآوري به وجود آوردن فضاي محرك خلاقيت است. بدين معني که مديريت بايد هميشه آماده شنيدن ايدههاي جديد از هرکس در سازمان باشد.

- دادن وقت براي خلاقيت: موسسات براي اين منظور ميتوانند دفتر مخصوصي را به هريک از کارکناني که شايستگي لازم را دارند، اختصاص دهند.

- برقراري سيستم پيشنهادها: يکي از روشهاي ترغيب خلاقيت، برقراري سيستم دريافت پيشنهادهاست، بدين ترتيب روشي براي ارائه پيشنهادها فراهم ميشود.

- ايجاد واحد مخصوص خلاقيت: گاهي گروه خاصي از کارکنان براي نوآوري و خلاقيت استخدام ميشوند و در بعضي از سازمانها اين گروه را واحد تحقيق و توسعه مينامند.


ويژگيهاي افراد خلاق و نوآور

افراد از نظر خلاقيت متفاوتند. کسي که زندگي خلاق دارد، احساس توانمندي را در خود پرورش ميدهد، با مهر و محبت ناکاميها را ميپذيرد و نيروهايش را در راه تحقق اهدافي که دارد، بسيج ميکند؛ ايام گرانبهاي عمر را  به بطالت تباه نميکند و خوب ميداند که بيکاري و وقتگذراني بيش از اندازه اسباب تکدر خاطر ميشود؛ به قدري محو زندگي است که فرصتي براي خودخواهي پيدا نميکند و جان کلام آنکه، مشتاق و هدفگراست. احساس جواني دائم دارد؛ احساسي که همه به آن نياز دارند و متاسفانه اغلب از آن محروم هستند. اگر چنين است، زمان برنامهريزي است، زمان ايجاد تصوير ذهني سالمي است که اساس زندگي خلاق است؛ زمان شروع است و براي شروع هرگز دير نيست.


نقش مديران در پرورش خلاقيت و نوآوري

نقش مديريت در مجموعههايي که خلاقيت و نوآوري از ضروريات و عامل اصلي است (به خصوص مراکز و موسسات تحقيقاتي و پژوهشي) بسيار مهم و حساس است، زيرا مديريت ميتواند توانايي و استعداد خلاقيت و نوآوري را در افراد ايجاد، ترويج و تشويق کند يا رفتار و عملکرد او ميتواند مانع اين امر حياتي شود. تحقيقات صورتپذيرفته در اين زمينه نشان ميدهد که وجود خصوصياتي در مديريت ارشد سازمان نظير تغذيه مالي براي شروع و راهاندازي طرحهاي نو، استفاده از ايدههاي جديد کارکنان، سازگاري ارزشها و فلسفه مديريت با نوآوري، اعتقاد به مديريت مشترك، تحمل انحراف از قواعد، قدرداني از افراد ريسکپذير و صاحب ايده، قدرت تصميمگيري، قبول مسئوليت فعاليتهاي نوآورانه، پذيرش ريسک به عنوان خصيصهاي مثبت، تنوع در حمايتهاي مالي و تجربه نوآوري، ميتواند در ايجاد و پرورش نوآوري بسيار موثر باشد.

نقش دولت در پرورش خلاقيت و نوآوري به منظور افزايش توليدات فرهنگي

نقش دولت نيز در توسعه زمينههاي گوناگون فرهنگي و هنري که از ظرفيت قابل توجهي براي رشد و اشتغالزايي برخوردارند، علاوه بر منافع اقتصادي براي نيل به اهدافي چون فرهنگسازي و صدور ارزشهاي فرهنگي، نسبت به ساير بخشهاي اقتصادي از اهميت بيشتري برخوردار است.


سازمانهاي خلاق و نوآور

به طور کلي سازمانهاي خلاق و نوآور سازمانهايي هستند که از نظر ساختار، فرهنگ و منابع انساني بايستي ويژگيهايي را داشته باشند. از بعد ساختاري، ساختار ارگانيک ميتواند به صورتي مثبت بر نوآوري اثر گذارد. سازمانهايي که داراي ساختار ارگانيک هستند، از نظر سلسلهمراتب سازماني بيشتر در سطح افقي گسترده شدهاند، کارها کمتر رسمي است و تصميمگيري غيرمتمرکز است. از اينرو سازمان داراي سازگاري و انعطافپذيري بيشتري است و ميتواند نوآوريها را سريعتر بپذيرد و خود را با آنها سازگار کند. ثانيا از بعد فرهنگي به سازمانهاي نوآور فرهنگي تشابه دارند؛ آنها تجربه کردن را تشويق ميکنند، هم به توفيقات و هم شکستها پاداش ميدهند، از اشتباهات تجربه کسب ميکنند، ابهام را ميپذيرند، در امور غيرعملي شکيبا هستند، کنترلهاي بيروني اندکي دارند، بردبار در مخاطرهاند، در برخوردارها صبوري پيشه ميکنند، برنتايج بيش از وسايل تاکيد دارند و همچنين بر تعامل با محيط به طور جدي تاکيد دارند و سريعا به نيازهاي محيط پاسخ ميدهند. در بعد سوم سازمانهاي نوآور در زمينه توسعه منابع انساني خود فعالانه عمل ميکنند، امنيت شغلي بالايي براي کارکنان خود فراهم ميکنند، به افراد ياد ميدهند تغييرپذير باشند و از ارائهدهندگان انديشههاي نو حمايت ميکنند. در ميان کشورهاي جهان سوم و درحال توسعه، شمار کمي هستند که تواناييهاي دروني لازم را براي مقابله با فرهنگ غرب، نه به مفهوم سد کردن راه آن، بلکه به مفهوم برقراري گونههاي بده و بستان متعادل، دارند. اين کشورها به طور عمده همگي پيشينه تاريخي و فرهنگي کهن و ارزشمندي دارند که با تکيه بر آن ميتوانند خود را باور کنند، در چهارچوب ساختاري منطقي و متناسب با شرايط جهاني، خردگرايانه راه آينده را در مسير پيشرفت و توسعه همهجانبه طي کنند، خود را برکشند، از «فرهنگ تقليد و تسليم» دور سازند و به توان آفريدن دست يابند.


نتيجهگيري و پيشنهادها

يکي از روشهاي مهم متبلور کردن خلاقيت به وجود آوردن فضاي محرك، مستعد و به طور کلي خلاق است، بدين گونه که مسئولان سازمان بايد به طور مستمر آمادگي شنيدن انديشههاي بديع و نوين را داشته باشند و نظرات جديد و ارائه راههاي تازه را تقويت کنند. ميبايست سازمانها روح خلاقيت و نوآوري را در کالبد خود بدمند و در اين بين کارکنان و کارشناسان سازمان بايستي همواره در جهت خلاقيت و نوآوري گام بردارند و همانطور که در مقاله اشاره شده است، اين امر مهم به صورت فرهنگ سازماني درآيد. ذکر اين نکته ضروري است که تبادل فرهنگي ميان سازمانها و در کنار هم قرار دادن افراد محافظهکار و سنتي با افراد نوجوان و ايجاد محيطي که در آن اطلاعات و نظرات به سهولت مبادله ميشوند، همه تسهيلاتي است که مجموعه سازماني را به سوي نوآوري و خلاقيت سوق ميدهد.

در آخر بايد گفت صنايع فرهنگي، ميراث و آثار به يادگار مانده از گذشتگان هويت و شناسنامه مردم است که آنها با بررسي آن ميتوانند از تفکر، هنر و آداب نياکان و پدران خود آگاه شوند. آنگاه است که اين آثار در ديد مردم آن ديار به ارزش تبديل ميشوند و آنها ميتوانند جايگاه خود را در جامعه امروزي ميان مردم کشور خود، منطقه و جهان تعريف کنند.

بياعتنايي به اين آثار که بخشي از هويت ملي هستند، بياعتنايي به ريشهها، ارزشها و اصالتهاي فرهنگي، هنري و تاريخي را به دنبال خواهد داشت و باعث ميشود در آينده مردم از گذشته خود بيخبر باشند و به اين ترتيب زمينه بيهويتي و تخريب آنها فراهم شود. با توجه به نتايج به دست آمده، پيشنهادهاي زير ميتواند در تاثيرگذاري خلاقيت و نوآوري بر افزايش توليدات صنايع فرهنگي موثر واقع شود:

1- به دليل نقش منابع انساني به عنوان مهمترين عامل توسعه خلاقيت و نوآوري، کارکنان بايد به واسطه ارائه ايدههاي جديد و عملياتي کردن آنها در جهت توسعه صنايع فرهنگي مورد تشويق و حمايت مسئولان قرار گيرند. سازمان بايد از ريسکپذيري، نوآوري و ايدههاي جديد افراد در همه سطوح سازماني حمايت کند به طوري که افراد از انجام نوآوري و ريسکهاي عاقلانه هراسي نداشته باشند.

2- انجام مطالعات بين فرهنگي و بررسي ديدگاههاي مديران سازمانهاي کشورهاي مختلف در ارتباط با افزايش خلاقيت و نوآوري در جهت افزايش توليدات فرهنگي.

3- فرهنگ چون صنعت نياز به کارخانههاي بزرگ توليدي ندارد، اما گستردگي و پوشش چشمگيري در واحدهاي کوچک توليدي و تجاري با سرمايههاي کوچک ايجاد ميکند که در اشتغالزايي و توسعه اقتصادي کشور ميتواند نقش مهمي داشته باشد. اين مزيت اهميت توجه و برنامهريزي دولت را در جهت توسعه صنايع فرهنگي روشن ميکند.

4- با توجه به اهميت صادرات و معرفي کالاهاي ايراني به عنوان بخشي از هويت ملي، صنعت فرهنگي ميتواند با ارائه راهکارهاي جديد و نوآوري در اين زمينه اين حرکت شتابان را تسريع بخشد.


مراجع

1- شتکاران، ع.، محبتي، ف.، هدايتي، پ. و روشن فرد، آ.، رابطه سبک تفکر با نوآوري سازماني مديران ارشد و مياني بيمارستانهاي آموزشي شيراز، 1388، مجله دانشکده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، شماره  33، ص 4-33.

2- رشيدي، م.، پورصادق، ن.، نوآوري و شکوفايي نياز استراتژيک سازمانها، 1386، فصلنامه مديريت منابع انساني در صنعت نفت موسسه مطالعات بينالمللي انرژي، شماره 2، ص 2.

3- کشتکاران، ع.، محبتي، ف.، هدايتي، پ. و روشنفرد، آ.، رابطه سبک تفکر با نوآوري سازماني مديران ارشد و مياني بيمارستانهاي آموزشي شيراز، 1388، مجله دانشکده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، شماره 36-38، 4.

4- رشيدي، م.، پورصادق، ن.، نوآوري وشکوفايي، 1386، فصلنامه مديريت منابع انساني در صنعت نفت موسسه مطالعات بينالمللي انرژي، شماره 2، ص 4.

5- فرنوديان، ف.، محتواي درسي و پژوهش خلاقيت دانشآموزان، 1370، مجله رشد تکنولوژي آموزشي، شماره‌‌هاي 5، 6 و 7.

6- طالعيفر، ر.، حاتمينسب، ح. و خوشخلق دشتکي، ع.، بررسي ديدگاه مديران درباره موانع خلاقيت سازماني و ارتباط آن با متغيرهاي جمعيتشناختي، 1389، فصلنامه مديريت و منابع انساني در صنعت نفت، ص 5.

7- آقاداود، ر.، حاتمي، م. وحکيمينيا، ب.، بررسي عوامل موثر بر نوآوري سازماني در ميان مديران، 1389، فصلنامه تخصصي علوم اجتماعي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد شوشتر، شماره يازدهم، ص 3.

8- احمدي، پ.، ارتباط استراتژيک موثر بر نوآوري، 1385، ماهنامه تدبير، سال هجدهم، شماره 186، ص 4-2.

9- تولايي، ر.، راهکارهاي تقويت نوآوري و شکوفايي در سازمان، 1387، فصلنامه منابع انساني در صنعت نفت، ص 3.

10- بيدختي، ع.، انوري، ع.، خلاقيت و نوآوري در افراد و سازمانها، 1384 ماهنامه تدبير، سال پانزدهم، شماره 152، ص 2.

11- احمدي، ح.، جنگ انديشه هويت، 1380، موسسه توسعه دانش و پژوهش ايران، ص 30-29.

12- اميريصفت، ح.، شاهراههاي اطلاعاتي، 1383، نشر ساقي، ص 112.

13- وحدتي، م.، صنايع فرهنگي، 1380، موسسه نگاه معاصر، ص 9-7.

14- ميرسپاسي، ن.، احمدپور دارياني. و علايي، س.، طراحي مدل توسعه کارآفريني در صنايع فرهنگي، 1387، فصلنامه بصيرت، شماره 40، ص 11-10.

15- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.، سند توسعه بخش فرهنگ در برنامه چهارم توسعه، 1388-1384 معاونت طرح و برنامهريزي و تحول اداري، ويرايش دهم، 19-7.

16- پژوهشنامه صنعت فرهنگي.، بررسي موانع صنعت فرهنگي ميان تجار ايران و آذربايجان، 1386، پژوهشکده تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام.

17- اصول مديريت، 1383، علي رضاييان، انتشارات سمت، ص 51-29.

18- روانشناسي خلاقيت، 1375، مالتز، ترجمه مهدي قراچهداغي، ص 213-212.

19- محمدي، ن.، خلاقيت و نوآوري، 1384، روزنامه همشهري، سال سيزدهم، شماره 3730، ص 10-9.

20- مشهدي کردي، ب.، تفکر استراتژيک زمينهساز نوآوري، 1388، ص 7-3.

21- ميرسپاسي، ن.، احمدپور دارياني. و علايي، س.، طراحي مدل توسعه کارآفريني در صنايع فرهنگي، 1387، فصلنامه بصيرت، شماره 40، ص 10-7.

22- رشيدي، م.، پورصادق، ن.، نوآوري و شکوفايي، 1386، فصلنامه مديريت منابع انساني در صنعت نفت موسسه مطالعات بينالمللي انرژي، شماره 2، ص 13-11.

23- خزايي، ح.، صنايع فرهنگي و هويت ملي، 1386، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، ص 19-17.


کلمات کلیدی
//isti.ir/Z6Le