گپوگفتی با سید مسعود صفوی مدیرعامل موسسه پویانمای کفشدوزک
نقاط ضعفم را به نقاط قوت تبديل ميکنم؛
ما يک مجموعه 10، 12 ساله هستيم. البته در اين مدت هميشه اين اسم را نداشتهايم و حدود 2، 3 سال است که با عنوان موسسه پويانمايي کفشدوزک فعاليت ميکنيم. ما در عرصه هاي مختلف سرگرمي کار کرده ايم مثل انيميشن، کميک استريپ، گيم، اپليکيشن، کتاب کودک، لوازم جانبي، عروسک، نوشت افزار و... و با جاهاي مختلفي هم همکاري داشته ايم..
گپوگفتی با سید مسعود صفوی مدیرعامل موسسه پویانمای کفشدوزک
نقاط ضعفم را به نقاط قوت تبديل ميکنم
سيد مسعود صفوي متولد 1352 است. او بيشتر با سريال انيميشن «شکرستان» شناخته ميشود اما از جمله افرادي است که در صنعت سرگرمي و وسايل جانبي يا همان Merchandise در ايران پيشرو بوده است. او معتقد است که بازيهاي IT Base، انيميشن و وسايل جانبي يک صنعت محسوب ميشوند و در شاخه صنعت سرگرمي جاي دارند که در ايران تاکنون مورد توجه نبوده است در حالي که بسياري از کشورهاي دنيا از صنعت سرگرمي درآمدي بيش از درآمد نفتي ايران دارند. صفوي در حال حاضر رياست هياتمديره يک شرکت دانشبنيان سرگرمي به نام «کفشدوزک» را بر عهده دارد که جزء نخستين شرکتهاي هنري دانشبنيان در ايران است. به همين دليل با وي به گفتوگو نشستيم.¡ موسسه دانشبنيان پويانمايي کفشدوزک! مگر موسسه پويانمايي هم ميتواند دانشبنيان باشد؟
چرا نه؟! در ارزيابي، طبق آنچه در قانون عنوان شده است، شرکتها و موسسات ميتوانند دانشبنيان شوند. در وهله اول تصور افراد از انيميشن اين است که فقط چند نقاش و طراح شخصيت با هم کار ميکنند در حالي که به هيچ وجه اينطور نيست. در دنيا انيميشن، گيم و مواردي از اين دست در رده صنايع هايتک قرار ميگيرند زيرا اساسا تبديل کردن نقاشي به صفر و يک و خروجي گرفتن از اينها به نحوي که قابل نمايش روي پرده سينما باشد، حاصل ترکيب چند هنر و صنعت است. در انيميشن، همانطور که به نقاش نياز داريم، به متخصصان حوزه آيتي هم نيازمنديم. بعضي از انيميشنها در دورههاي مختلف حکم اختراع را داشتند، مثل نخستين انيميشن سينمايي که کمپاني ديزني ساخت يا نخستين انيميشني که جان لستر به صورت تريدي ساخت. در واقع، در بيشتر انيميشنهايي که شما ميبينيد - مثل موش سرآشپز، بريو و... - علاوه بر اينکه از آخرين تکنولوژي آيتي استفاده شده، اختراعاتي نيز حين ساخت کار صورت گرفته است. خيلي از نرمافزارهايي که بعدها در حوزههاي ديگر استفاده ميشوند، ابتدا به بهانه ساخت چنين چيزهايي تهيه شدهاند. مثلا اگر تاريخچه «جنگ ستارگان» را مطالعه کنيد، متوجه خواهيد شد که چه چيزهايي براي نخستين بار ساخته شدند و بعدها از آن نرمافزارها در حوزههايي مانند معماري استفاده شد. اما چرا اول از سينما شروع شد؟ چون جايي است که در آن بازگشت پول بهخوبي اتفاق ميافتد.
¡ يعني در اصل ارزش سرمايهگذاري دارد...
دقيقا! در صنايع سرگرمي است که بازگشت سرمايه خوب وجود دارد و پولهاي عجيب و غريب در جريان است. در وهله اول کسي روي نرمافزار معماري سرمايهگذاري نميکند اما وقتي در سينما 150 ميليون دلار هزينه و يک فيلم سينمايي ساخته ميشود، آن فيلم ميتواند 800 ميليون دلار بفروشد. براي همين است که ميشود خيلي کارها در استوديوهاي بزرگي مثل پيکسار و ديزني انجام داد. مثلا شما ميدانيد که در رشتهها و پروژههاي مختلف رندر (Render) کردن، عناصر مختلف را در کنار هم قرار دادن و پردازش سريع داشتن اهميت بسياري دارد. ميتوان گفت بيشترين خدمت رندر و پردازش سريع در جهان مربوط به صنعت انيميشن است. چون اين صنعت ذاتا احتياج دارد که عناصر بسيار زياد و متفاوت را کنار هم جمع کند و يک خروجي بگيرد، بايد روي رندر خيلي کار کند. اين رندر در صنايع ديگر مانند پزشکي و نظامي و نانو هم کاربرد دارد.
¡ شرکت پويانمايي کفشدوزک چکار ميکند؟
ما يک مجموعه 10، 12 ساله هستيم. البته در اين مدت هميشه اين اسم را نداشتهايم و حدود 2، 3 سال است که با عنوان موسسه پويانمايي کفشدوزک فعاليت ميکنيم. ما در عرصههاي مختلف سرگرمي کار کردهايم مثل انيميشن، کميکاستريپ، گيم، اپليکيشن، کتاب کودک، لوازم جانبي، عروسک، نوشتافزار و... و با جاهاي مختلفي هم همکاري داشتهايم.
¡ ميشود مثال بزنيد؟
با همکاري حوزه هنري و تلويزيون «شکرستان» را ساختيم و بعد از آن هم «تاريخ از اينور». انيميشن «نازبالش» هم پروژه ديگرمان است. از سوي ديگر، عروسکهاي تمام اين پروژهها را هم تهيه ميکنيم. در حوزه بازيهاي کامپيوتري هم روي کتابهاي اينتراکتيو مثل «مانيا»، «هزار و يک شب» و... هم کار کردهايم. اما اصولا بيشتر کار موسسه که چيزي حدود 70 درصد فعاليتهاي آن است، در حوزه بينالملل قرار ميگيرد.
¡ فعاليت يک شرکت پويانمايي در عرصه بينالملل به چه صورت است؟
ببينيد، در حوزه بينالملل همکاريها به سه دسته اصلي تقسيم ميشوند. دسته اول co است به معناي همکاري و کار مشترک. دسته دوم اصطلاحا سرويس دادن را شامل ميشود. مثلا تلويزيون ZDF آلمان ميخواهد يک انيميشن بسازد. براي اين انيميشن ما خدماتي چون انيميت، رنگ، بکگراند و... ارائه ميدهيم اما در اصل صاحب پروژه، شبکه آلماني است. معمولا شرکتهاي بزرگ در اروپا چون هزينههاي انيميتشان خيلي گران درميآيد، قصه و فيلمنامه را مينويسند و ديالوگها را ضبط ميکنند و از شرکتهاي بيرون از اروپا سرويس ميگيرند. دسته سوم هم فروختن محصول آماده است. يعني چيزي را که خودمان ساختهايم به شرکتهاي خارجي ميدهيم تا توزيع کنند يا به آنها ميفروشيم.
¡ موسسه کفشدوزک چه کارهايي در سطح بينالملل انجام داده است؟
ما يک پروژه «نازبالش» داريم که بر اساس آخرين رمان آقاي مرادي کرماني ساخته شده است. اين پروژه يک سريال 26 قسمتي است و نسخه خلاصه شده 90 دقيقهاي آن هم تدوين شده. توزيع جهانياش در دست يک شرکت خوب هندي است. يا مثلا يک پروژهاي داشتيم که سريالش براي ZDF بود به اسم «لئو» که پسر گاليله است و ميخواهد کارهاي علمي انجام دهد اما در زمان خودش جلويش را ميگيرند. اين سريال 26 قسمت 11 دقيقهاي بود که ما برايشان کار توليد و اصطلاحا سرويسدهي را انجام داديم ولي پروژه اصلا متعلق به ما نبود. اين کار سرويسدهي يکي از بيزينسهاي خيلي خوب در دنياي انيميشن است.
¡ شرکتهاي مشابه شما هم وجود دارند؟
بله، شرکتهاي مختلفي در ايران هستند. حالا کوچک و بزرگ دارند ولي فعاليتهاي مشابه ما دارند.
¡ چه شد که سراغ دانشبنيان شدن رفتيد؟
راستش آنها سراغ ما آمدند. من براي کاري نزد اقاي کرمي دبير ستاد فرهنگسازي رفته بودم و در جريان جلسات و گفتوشنودها متوجه شدم که هم ما ميتوانيم شرکت دانشبنيان شويم و هم معاونت علمي به دنبال توسعه شرکتهاي دانشبنيان در حوزه علوم انساني و بخشهاي مربوط به ماست. البته گويا شرکتهاي مشابه را هم از جنس کار ما دعوت و دانشبنيان شدن آنها را نيز شروع کرده بودند. مثل مجموعه ديرينديرين که با ستاد فرهنگسازي کار خود را شروع کرد.
¡ چرا سراغ شما آمدند؟ فرق شما با شرکتهاي مشابه ديگر چه بود؟
اين را بايد ديگران بگويند. شايد ما بهتر و زودتر توانستيم به بازارهاي بينالملل وارد شويم و کيفيت کارمان کمي بالاتر باشد. اگر من بگويم هيچ شرکت رقيبي وجود ندارد، حرف نادرستي است. شرکتهاي رقيب وجود دارند و کار ميکنند اما کفشدوزک بيشتر از رقبا در سطح بينالملل توانسته است کار کند.
¡ مديريت چنين مجموعهاي که طبق گفته خودتان از قسمتهاي مختلف تشکيل شده و کنار هم قرار دادنشان کار عظيمي است، چه فرقي ميکند با مديريت مثلا يک کارخانه؟
مهمترين مساله تعداد نيروي انساني، تعداد کارها يا رشتههاي مختلف نيست. همه اينها مهم هستند اما مهمترين چالش نيستند. مهمترين موضوع در تمام صنايع سرگرمي اين است که دو شکل و دو ماهيت بسيار متفاوت - کاملا دو طرف فلش - کنار همديگر نشستهاند: اين طرف آدمهاي صنعتي، منظم، دقيق و با تعريف مهندسي از پروژه و طرف ديگر آرتيستهايي که فقط خلاقيت دارند و در تعريف منظم مهندسي نميگنجند. کنار هم گذاشتن اين دو دسته آدم با اين ميزان تفاوت کار بسيار سختي است بهخصوص که يک پروژه سينمايي ممکن است 2، 3 سال طول بکشد و 100 نفر در آن مشغول کار باشند که حدود 30 درصدشان صنعتي هستند و باقي افراد هم هنرمند. اين آدمها را در يک موج به سمت هدف نگه داشتن تا پروژه تمام شود، سختترين کاري است که بايد انجام داد.
¡ شما که در حوزه بينالمللي هم فعال هستيد، فکر ميکنم بهتر بتوانيد به ما بگوييد جايگاه ايران در انيميشن دنيا کجاست؟
اين خيلي پيچيده است. مثلا اينکه از من بپرسيد نسبت به ديزني و پيکسار کجا قرار داريم، يک بحث است و اينکه به من بگوييد نسبت به هند و فيليپين و برزيل و کشورهاي مياني کجا هستيم، بحثي ديگر. من فکر ميکنم اشتباهي که در صنف انيميشن انجام شد، مقايسه کردن انيميشن ما با آمريکا بود. هدفگذاري براي رسيدن به هاليوود درست است و هدف را بايد بزرگ گرفت ولي وقتي ميخواهيم در صنعتي تغييرات ايجاد کنيم، بايد در درجه اول کشورهاي ميانرده را در نظر بگيريم. در اين زمينه کشورهايي چون هند، فيليپين و برزيل بهترين الگو هستند؛ کشورهايي که اتفاقات عجيب و غريبي در صنايع سرگرميشان افتاده است.
¡ در مقايسه با همين کشورهايي که گفتيد، توانستهايم کارهاي خوبي انجام دهيم؟
به نظرم ميرسد در مملکت ما صنعت انيميشن در حال حاضر چفت و بست خودش را پيدا کرده، تستهايش انجام شده و مفهوم صنعتياش را گرفته است. اين اتفاقي است که طي 10، 12 سال گذشته افتاده است. شايد در جشنوارههاي مختلف در 50 سال گذشته هم خيلي مقام آورده باشيم اما چيزي به نام صنعت نداشتيم. به قول معروف، فاقد پايپلاين و خط توليد بوديم. مهمترين مساله در صنعت - حال ميخواهد صنعت خودرو باشد يا انيميشن - داشتن پايپلاين است. انيميشن الان اين را پيدا کرده و ميداند چه اتفاقي قرار است در اين کارخانه بيفتد، چطوري خروجي بگيرد، چفت و بست به آن بدهد و اصلا ضعف و قوتهايش کجاست؟ اين يکي از مهمترين اتفاقهايي است که در دهه گذشته براي انيميشن ما افتاده است؛ اينکه ما کاملا نسبت به ضعفهايمان خودآگاه شدهايم. من عجيب دوست دارم ضعفهايم را بفهمم چون ضعفهايم به نقاط قوتم تبديل ميشوند.
¡ يعني صنايع ديگر نميدانند نقاط ضعفشان کجاست؟
نه. ببينيد دولت در خودرو چقدر هزينه کرده؛ چقدر نيروي انساني، هزينه، خطا، اشتباه و... از آن طرف هم خروجياش را ببينيد. به چندتا کشور ميتواند محصول صادر کند؟ قيمت تمامشدهاش را چقدر ميتوان تعيين کرد؟ قيمتي که با آن محصولش را به مشتري ميدهد با قيمت تمامشده چه ميزان تناسب دارد؟ چقدر اين قيمت با نمونه خارجي - در صورتي که حق گمرک صد درصدي گرفته نشود - متناسب است؟ برونداد صنعتي که ميزان زيادي در آن هزينه شده اين است که اگر کسي پول داشته باشد حتما ماشين خارجي ميخرد. با وجود اينکه صد درصد حق گمرک گرفته شده تا جنس ايراني بتواند بفروشد. علتش هم اين است که سيستم فقط به شکل مهندسي فکر ميکند.
¡ يعني فکر ميکنيد اگر اين هزينهها در انيميشن ميشد، جواب بهتري ميگرفتيم؟
بله. برخلاف تفکر سيستم، اگر تنها يکهزارم از پولي که در خودرو سرمايهگذاري شده، در صنعت سرگرمي خرج ميشد، ميزان موفقيت و صادرات ما بسيار متفاوت بود چون در قسمت صنايع سرگرمي بيشتر از هر چيز نيروي انساني مهم است و فقط ميتوانيم از نيروي انساني پول دربياوريم. آنها هستند که با خلاقيتشان خروجي خوب ارائه ميدهند. اين در حالي است که هزينهها هم چندان بالا نيست. ولي ما فقط عادت کردهايم خودرو، نفت، مس و امثالهم را به چشم صنعت ببينيم و هيچ وقت نميآييم در صنايع فرهنگي، خوب سرمايهگذاري کنيم. اين در صورتي است که در اين حوزه، حتي اگر هيچ صادراتي نداشته باشيم، در داخل کشور تبادلات مالي بسيار بالايي ميتواند اتفاق بيفتد. البته معاونت علمي در چند ستاد خودش کارهاي خوبي شروع کرده است. هيچکس در اوج نداشتن هم براي بچهاش کم نميگذارد و براي او همه چيز ميخرد. از آن طرف هم مشتري بينالمللي داريم. نکته مهم ديگر اينکه تقريبا هزينه ايجاد هر شغل در ايران حدود 150 ميليون تومان است ولي يک شغل در صنايع فرهنگي حداکثر 30، 40 ميليون تومان هزينه دارد؛ يک کامپيوتر ميخواهد در يک متر جا. حالا انيميشن چقدر بازخورد دارد و شغلي که در ايرانخودرو و صنعت مس ايجاد شده، چقدر؟!
¡ نگفتيد در مقايسه با کشورهايي مثل هند و فيليپين کجا ايستادهايم؟
بايد اين شکل تفکر مهندسي را از ذهن خارج کنيد. چيزي مثل جدول وجود ندارد که رتبهبندي شده باشيم. در همين حد بگويم که در حال حاضر خروجيمان در حد استانداردهاي جهاني است و ميتوانيم بيزينس بينالمللي داشته باشيم.
¡ گفتيد الان نقاط ضعفتان را ميدانيد. اين ضعفها چه هستند که ما داريم و شرکتهاي قدرتمندي چون ديزني و پيکسار ندارند؟
همه ضعفهايي دارند، حتي ديزني و پيکسار. اصلا همين ضعفهاست که باعث اختراع و خلاقيت ميشود. فکر ميکنيد چرا جان لستر «داستان اسباببازيها» را ساخت و اسباببازي را به عنوان کاراکتر اصلي انتخاب کرد؟ علتش اين بود که او نميتوانست مو و حالت پارچه را نشان بدهد. بنابراين با ساختن قصه اسباببازيها از ضعفش به عنوان نقطه قوت استفاده کرد. اما وقتي در انيميشن «موش سرآشپز» تست کرد که ميتواند موي موش را دربياورد، بعدش «شجاع» را ساخت که کاراکتر اصلي موهاي زيادي داشت. ما هم در شکرستان ميدانستيم که نميتوانيم انيميت رئال دربياوريم بنابراين شکلها را کج و کوله کرديم که انيميتمان خندهدار شود. من يک چيزي دارم به نام «دفترچه شکستها» که خيلي به آن علاقه دارم. روزانه هر شکستم را در آن يادداشتش ميکنم. اين اتفاقي است که در زمان ساخت انيميشن هزار بار ميافتد چون توليد است و تازه جنسي از توليد که با يک شرکت يا کارخانه فرق ميکند. مثلا اگر کارخانه توليد استکان داشته باشيد، همه استکانها يکشکل هستند. فوقش يک قالب عوض ميکنيد و مدل عوض ميشود. اما در انيميشن، سکانس با سکانس متفاوت است و هميشه دارد چيزهاي تازه به وجود ميآيد.
¡ لطفا راجع به خودتان بگوييد. چند سالتان است، رشته تحصيليتان چه بوده؟
43 سالهام و فلسفه خواندهام. من سيد مسعود صفوي هستم. همين. راستش دوست ندارم درباره خودم حرف بزنم. اصلا چرا ميخواهيد بدانيد؟
¡ خب مهم است. اينکه چطور کسي که فلسفه خوانده، سر از انيميشن و صنايع سرگرميدرآورده؟ اصلا از کجا شروع کرده؟
به خاطر لهجهام (کنايه به اصفهاني بودن). نگاه کردم ديدم در اين راه هيچکس نيست (خنده). ببينيد، اين موضوع پيچيده است. يک سوالي داريد از من ميپرسيد که اگر کسي به آن جواب آگاهانه بدهد، معلوم است دارد قصه ميبافد. زندگي خوابگردي است. ما همهمان خوابگرديم و فکر ميکنيم بيداريم. خوابگرديم و در غفلتمان هي داريم قدم ميزنيم و راه ميرويم. من در اين غفلتم راه رفتم و الان جلوي شما هستم.
¡ معلوم است فلسفه خواندهايد و آخرش هم جواب من را نميدهيد...
حقيقتش خيلي پيچيده است. زندگي خيلي پيچيده است و من هم زياد از گفتن خاطرات خوشم نميآيد. اما اينطور بگويم که عوامل، علايق و دوستان مختلف، نوع بچگي کردن - وقتي بچگيات پر از کارتون باشد تو نميتواني اين را از زندگيات حذف کني - همه اينها دست به دست هم داده و مجموعه اينها باعث شده به سمت انيميشن بيايم. اما به نظر خودم زندگي خوابگردي است و اينقدر آگاهانه نيست که آگاهانه به چنين سوالهايي جواب بدهيد. اگر آگاهانه جواب داديد، از نوع جواب پسيني است نه پيشيني. يعني بعد از اينکه اتفاق افتاده، نشستهايد به آن فکر کردهايد و برايش توهمات عاقلانه تراشيدهايد. از آنجا که وقتي کسي توهمات عاقلانه ميتراشد به او ميخندم، الان نميخواهم چيزي بگويم که باعث خنده شما شوم. w
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان