گفت و گو با علیرضا ذوالفقاری، نخبه‎ای که ایران را برای کار برگزید

نقطه قوت ايران در دنياي تکنولوژي نيروي انساني متخصص است

گفت و گو با علیرضا ذوالفقاری، نخبه‎ای که ایران را برای کار برگزید

سالهاست که کشور ما از مهاجرت نخبگان به کشورهاي توسعه يافته رنج مي‎برد، ولي کمتر کاري براي جذب آنها به بازار کار داخل کشور انجام ميشد. اگرچه آمارها نشان ميدهد وضعيت ايران در مقايسه با کشورهاي چون چين و حتي عربستان در موضوع مهاجرت نخبگان بسيار بهتر است، اما با اين حال تلاش براي مساعد کردن زمينه بازگشت اين استعدادها به کشور موضوعي مهم تلقي ميشود. دولتهاي يازدهم و دوازدهم کوشش براي نگهداشت نخبگان را با جديت پيش گرفتند و نتيجه آن پديده مهاجرت معکوس، يعني بازگشت شماري از نخبگان به کشور شد.

عليرضا ذوالفقاري متولد 1363 و يکي از متخصصان جواني است که براي کار به کشور بازگشته است. او نه تنها در زمينه دانش تخصصي از نخبگان و متخصصان تراز اول کشور است، بلکه شناخت عميقي از نيازهاي جامعه، خلأها، مشکلات کارهاي نوين و دانش بنیان، اصول کسب وکار و روابط اقتصادي دارد. در برخورد اول نخواهيد دانست او مديرعامل يک شرکت دانش بنيان است؛ او را بسيار کوشا و خودماني خواهيد يافت که در گفت وگوي پيش رو هم بسيار دوستانه رفتار ميکند.


در آغاز از سوابق تحصيلي و شغلي خود و خانواده تان بگوييد.

من ليسانس عمران از دانشگاه اميرکبير دارم و فوق ليسانس و دکترا را در امپريال کالج که دانشگاه فني و پزشکي کشور انگلستان است، خوانده‎ام. در سال 2013 دکترا را به پايان رساندم و محقق پسادکترا بودم. شاخه تخصصي من در انگلستان شهر هوشمند بود. فوق ليسانسم حمل و نقل و دکترايم مدلسازي شهرهاي آينده و گرايش کلي من ميان رشته‎هاي حمل ونقل و شهرهاي هوشمند بود. مرزبندي رشتهاي در دوره دکترا از بين ميرود. من دکترايم را در آزمايشگاه سيستمهاي شهري گرفتم. ما مدلهاي رياضي براي شهرهاي آينده و نيازهاي زيرساختي آن طراحي ميکرديم که کاربرد آن براي سازمانهاي سياستگذار بود تا بتوانند سياستهاي آينده را ترسيم کنند. من يک سال محقق پسادکترا و سپس مشاور تکنولوژي بودم. يک شرکت دانش بنيان آنجا تاسيس کردم. اين شرکت از دانشگاه جدا ولي از دل دانشگاه برآمده بود. نزديک سه سال مديرعامل آن شرکت بودم. سپس توانستم شرکت را بفروشم و در زمستان 95 به ايران آمدم. پدرم ليسانس مکانيک از دانشگاه شريف و فوق ليسانس سازه دارد. او علاقه مند بود که فرزندانش هم سازه بخوانند، اما من علاقه اي نداشتم.

 درکشور انگلستان، براي بازگشت شما به ايران مقاومت نکردند؟

من مسئوليتهايي داشتم که آنها را انجام دادم و کار ناتمام نداشتم. آنها علاقه مند بودند بمانم تا با هم کار کنيم، ولي مقاومتي نکردند. البته هنوز هم با استادانم در ارتباط هستم؛ مقاله علمي ميدهيم و در دانش و تکنولوژي مرزهاي جغرافيايي چندان پررنگ نيستند. وقتي علم خيلي تخصصي شود، اعضاي آن مانند يک خانواده ميشوند و دستکم سالي يک‎بار درکنفرانس‎ها همديگر را ميبينند.

 نام شرکت شما چيست و چند همکار در چه زمينه‎هايي داريد؟

نام شرکت ما «کلان داده شهر» و نام تجاري آن «کيليد» است. کيليد را همانگونه که ميگوييم، مينويسيم. من مديرعامل هستم و شرکايي دارم. در کيليد نزديک به 40 نفر مستقيم کار ميکنند. 10 نفر تيم فني، 10 همکار در تيم فروش، حدود 10 نفر در تيم مديريتي و سرپرستان و 10 نفر تيم پشتيباني سيستم و مرکز تماس هستند که در پارک فناوري پرديس مستقرند.

 در بدو ورود متوجه شدم که سيستم کاري در شرکت شما سلسله مراتبي نيست.

بله، همه همکاران ما متخصص و برآمده از دانشگاه‎هاي برجسته هستند و روابط کاري ما بروکراتيک نيست. من هم سلسلهمراتب را نميپسندم و هدف اين است که پروژه ها پيش برود.

 شما به عنوان يک شرکت دانش بنيان به کدام نياز کشور و چگونه پاسخ ميدهيد؟

«کيليد دات کام» يک پورتال هوشمند جستوجوي املاک است و يکي از کارهاي ما ارزيابي هوشمند قيمت املاک است. شما کدپستي را وارد ميکنيد و از قيمت فعلي و مشخصات ملک خود خبردار ميشويد. براي گردآوري ديتا با سازمان‎هاي بسياري همکاري داريم.

 در کيليد دات کام چه خدماتي به بازار ملک و مسکن ارائه ميکنيد؟

در زمينه مسکن، در کشور ما محتواي جذاب وجود ندارد. در شهرهاي بزرگ موجي بهتازگي راه افتاده و خريداران براي پيدا کردن خانه مناسب، بنگاه به بنگاه نميگردند بلکه از خانه و با بررسي ديتاها خانه خود را پيدا ميکنند. ولي در ديتاي املاک و مستغلات با فقر اطلاعات روبهرو هستيم. کسي که دنبال خانه ميگردد، معيارهاي زيادي دارد. مثلا اينکه دسترسي به وسايل حمل‎ونقل چطور است، نزديکترين مدرسه کجاست، کيفيت مدرسه چگونه است. سرمايه گذاري ملک در اين منطقه به چه سمتي ميرود. وضعيت فضاي سبز چگونه است و... اينها ديتاهاي پراکندهاي هستند که هر بخش آن در دست يک سازمان است، ولي حق هر شهروند است که براي خريد ملک درباره آن اطلاعات کافي داشته باشد تا تصميم بگيرد. از طرفي خريد مسکن تصميم بسيار مهمي است. چون هزينه آن بالاست و براي بسياري از ايرانيان، خانهشان بزرگترين داراييشان است. پس براي خريد آن فکر مي‎کنند. مسکن کالاي دوگانه است. هم سرمايه گذاري است و هم مصرفي است. پس در اختيار داشتن اطلاعات براي خريد مسکن بسيار اهميت دارد. کاري که ما انجام ميدهيم گردآوري و ساماندهي اطلاعات مسکن سازمان‎هاست تا ديتاهاي بخش مسکن را به صورت آنلاين در اختيار مشتري قرار دهيم.

 چگونه با اين ديتاها ميتوانيد شناخت درستي از ملک به مشتري بدهيد؟

ديتاي مسکن فقط شامل فايلهاي مسکن و آنچه بنگاه‎ها در اختيار دارند، نيست. ديتاي مسکن بسيار بيشتر از فايل مسکن است. سابقه معاملات، اطلاعات سال گذشته ملک، قيمت ملک و... الان به صورت مواد خام هستند و به درد کسي نميخورند. ما اين اطلاعات را تجميع ميکنيم و يک محصول ايجاد مي‎کنيم. کار پلتفرم‎هاي مسکن هم تنها پيدا کردن مسکن نيست. کسي هم که قصد خريد ندارد، ميتواند از آن بهره بگيرد تا بتواند چشماندازي از آينده داشته باشد، بداند که مثلا در زمان رکود مسکن قيمت ملک او چقدر است.

 افراد حتي اگر يک محله را تاحدودي بشناسند، هنگامي که مدتي در آن زندگي کنند، شناخت بهتري از آن کسب ميکنند. جالب است که با اين ديتاها مي‎توان بخشي از آن خلأ را پر کرد و پيش از سکونت اطلاعات فراواني به خريدار داد.

بله، دقيقا. بيشتر ايرانيان در شبکه هاي اجتماعي فعالند و برايشان جذاب است. اين جذابيت در محتواست. در وبسايت‎ها هم محتواي جذاب کاربر را جذب ميکند. در حوزه مسکن هم بايد ديتاي کافي و جذاب به کاربر ارائه دهيم. فايلي که عکس، قيمت و اطلاعات ندارد، کاربر براي چه بايد براي آن وقت بگذارد.

 واقعا ميشود براي املاک ارزيابي هوشمند داشت؟ به نظر ميرسد که اين کار بسيار زمانبر باشد.

شرکت ما اولين سيستم ارزيابي هوشمند املاک را توسعه داده و آن را از ماه آينده در اختيار مردم ميگذاريم، ولي واقعيت اين است که محدوديتهايي داريم و نميتوانيم براي همه املاک ديتا داشته باشيم. اين سيستم براي املاکي کار ميکند که از آنها داده ارزيابي هوشمند داشته باشيم، ولي با گذر زمان بهتر ميشود. سايت کيليد دات کام يک بخش ارزيابي هوشمند دارد که کاربران مي‎توانند مشخصات و آدرس خانه را وارد و اطلاعات آن را دريافت کنند. ما درباره ملک شفافسازي ميکنيم، ولي قيمت‎گذار نهايي ما نيستيم. قيمت را با کمک يک سيستم هوشمند انعکاس مي‎دهيم. همچنين کل معاملات را در اختيار خواهيم داشت که به ارزيابي و قيمتگذاري کمک مي‎کند.

 اين خدمات جديد در کار ملک واسطه را حذف نميکند و بر کساني که به صورت سنتي در کار معاملات املاک هستند، اثري ندارد؟

کار ملک يک کار تخصصي است و تصميمگيري در آن بسيار مهم است، چون گاهي سرمايه گذاري روي تمام دارايي است. واسطه نهتنها در کار ملک حذف نميشود، بلکه در تصميمگيري اثرگذار است. افراد پول زيادي براي خريد خانه هزينه ميکنند و واسطه است که خريدار و فروشنده را به معامله و تخفيف و توافق ترغيب ميکند. در رقمهاي بالا واسطه کار ريشسفيد را ميکند و براي امنيت معامله، تنظيم قرارداد، تبادل چک و سند و... کارساز است. چون معامله مسکن ريسک بالايي دارد. بسياري از مردم در هر زماني نمي‎توانند دنبال ملک بگردند، ولي واسطه در روزهاي تعطيل، شب‏ها و در زماني که مالک و خريدار وقت دارند مي‎تواند براي معامله و ديدن ملک وقت بگذارد و سخت کار ميکند. واسطه‎هاي املاک بسيار سخت‎کوش هستند. تلاش ميکنند واحد را به بهترين شکل معرفي کنند، نياز مشتري را درک کنند و در کل کارشان تخصصي است. ما حتي با سيستم جديد اگر واسطه را کنار بگذاريم، کيفيت معامله خيلي افت ميکند يا امنيت آن از بين ميرود يا معامله‎اي انجام نميشود.

 گستره پوششدهي کار شما شامل چند شهر ميشود؟

ما براي آغاز 22 منطقه شهر تهران را پوشش مي‎دهيم، ولي در برنامه داريم که پس از آن براي ساير شهرها هم اين سيستم را توسعه دهيم.

 با آنچه شما گفتيد نهتنها خريداران و فروشندگان ملک، بلکه سازمان‎ها هم شايد بتوانند از اين سيستم استفاده کنند.

بله. کيليد تنها يک پورتال جستوجوي مسکن نيست. کيليد قسمتي به نام خدمات داده هاي کيليد خواهد داشت. قيمتگذاري هوشمند يا اطلاعات مسکن تنها براي اين نيست که ما دنبال مسکن بگرديم. براي بانکهايي که مي‎خواهند وام مسکن بدهند، اين سيستم کاربردي است، زيرا براي تمام وامها در ايران نياز به وثيقه ملکي است و اين وثيقه بايد ارزيابي شود چون عدم آگاهي درست از وثيقه مي‎تواند فساد ايجاد کند. اين سيستم کمک ميکند زمان زيادي که براي ارزيابي وثيقه صرف ميشود، کاهش يابد. سيستم بانکي در لحظه مي‎تواند درباره آن تصميمگيري کند و سرعت کار بانکي بالاتر مي‎رود. در سيستم ماليات املاک شهرداري، اين سيستم ميتواند به شهرداري امکان بدهد که دقت ماليات را بالا ببرد و چشماندازي از درآمد مالياتي داشته باشد. همچنين سيستم خدمات داده‎هاي کيليد براي پيشگيري از فساد و ارزيابي دقيق و شفاف سودمند است. مثلا اگر در يک ارزيابي تفاوت بسياري ميان قيمت ارزياب و ارزيابي هوشمند است، ارزياب دوم آن را بررسي ميکند. با اين روش به معاملات صوري هم مي‎توان نظارت کرد. مثلا اگر من ملک خودم را به دوستم مي‎فروشم هزار تومان، اين اختيار من است ولي دولت ميگويد که شما با اين کار ماليات من را نداده‎ايد. پولي که ما براي هر ارزيابي وثيقه ملکي ميگيريم، کمتر از پولي است که بانک بايد به ارزياب بدهد. از سويي ارزيابي انساني حذف نميشود، بلکه اين سيستم مکمل ارزيابي انساني است.

 در سالهاي گذشته نخبگان زيادي مهاجرت کردهاند، ولي چند سال است دولت مي‎کوشد برخي را راضي به بازگشت و کار در ايران کند. همانطور که گفتيد الان مرز چندان تعيينکننده نيست. نخبگان در ايران و خارج از ايران، چگونه ميتوانند در اقتصاد ايران ايفاي نقش کنند؟

ببينيد من شخصا با واژه نخبه مشکل دارم. نخبه يعني چه؟ به هر کسي که عضو بنياد نخبگان باشد، نخبه ميگويند؟ بسياري از متخصصان و درسخوان‎ها ممکن است در معيارهاي بنياد نخبگان نگنجند، ولي واقعا نخبه يا متخصص باشند. صد درصد نيروي انساني سرمايه اصلي هر کشور است. ما ممکن است هنوز فکر کنيم نفت سرمايه بزرگ ماست. نخبه تعريف محدود و مرزبندي‎هايي دارد، ولي متخصصاني که کار موثر انجام دهند، براي کشور نياز هستند. من بيشترين نقش‎آفريني اقتصادي را در کارآفريني ميدانم و کارآفريني را لزوما با متخصص بودن يکي نمي‎دانم. ممکن است کسي در شاخه‎اي متخصص خيلي خوبي باشد، ولي نخواهد خود را درگير مسائل کارآفريني کند. من اگر توانستم دست به کارآفريني بزنم، در عوض در کار آکادميک کمي عقب افتادم. مي‎توانستم مقالات علمي بيشتري بنويسم. به جاي تمرکز بر نخبه و واژه نخبه، کارآفريني را کمي پرورش دهيم چون بايد مشکل بيکاري را حل کنيم. حالا متخصصي که دست به کارآفريني ميزند جذابتر است، چون کارآفريني او در زمينه‎هاي دانش‎بنيان است. از سويي در همه تحليلهاي اقتصادي داخلي و خارجي که براي ايران نوشته ميشود، گذر از منابع طبيعي به منابع دانش بنیان را پيشنهاد مي‎کنند. در هند اين اتفاق افتاد و هند در زمينه آيتي تبديل به يک قطب بزرگ شد. بسياري از شرکت‎هاي بزرگ دنيا، کار آي‎تي خود را در هند انجام مي‎دهند. خدمات فناوري اطلاعات در دنيا بسيار مرسوم است و از طرفي نيروي کار در ايران نسبت به استانداردهاي جهاني بسيار ارزان است و ما هم ميتوانيم چنين خدماتي ارائه دهيم؛ ولي بازار داخلي و خارجي ما نياز به رهبري دارد تا بتوانيم خدمات خود را عرضه و صادر کنيم.

 شما به هند اشاره کرديد. اين ظرفيت در ايران در چه زمينه‎هايي فراهم است يا امکان پيشرفت دارد؟

اين سوال سخت و پاسخ آن مفصل است. من تنها در زمينه دانش خودم ميتوانم صحبت کنم. دولتها از ديتا به عنوان موتور رشد استفاده ميکنند. مثلا در کنفرانس‎ها زياد ميگويند که ديتا نفت جديد است با اين تفاوت که پايانناپذير و فزاينده است. دولت به عنوان سياستگذار، امکاناتي دارد که بخش خصوصي ندارد. مثلا شهرداري تهران مي‎تواند ديتاها را در اختيار ديگران قرار دهد و بر اساس آن استارتآپ‎هايي شکل بگيرند که خدماتي را به شهروندان دهند. اين براي شهرداري هزينهاي ندارد. البته در همهجاي دنيا مسائلي چون حفظ حريم خصوصي هست و بايد انجام شود. ما بايد به Open Data که در دنيا خيلي پررنگ است، بينديشيم؛ ديتا را به عنوان مواد خام در اختيار شرکتها بگذاريم تا خدمات بهتري درست کنند. به نظر من اين بازار خيلي بزرگي دارد. در خدمات Big Data و Open Data متخصص در دنيا کم است و ايران ميتواند در اين زمينه يک قطب صادراتي باشد، تخصص خود را بفروشد و شرکتها به ايران بيايند و از نيروهاي متخصص ما استفاده کنند. همين کار ميتواند کلي اشتغالزايي کند و شرکت‎هاي بيشتري براي ارائه خدمات بهتر به شهروندان شکل بگيرند.

 شما به بازار بزرگي که در آن تخصص داريد، پرداختيد. اگر دولت بخواهد متخصصان را به ايران بازگرداند، چگونه ميتواند کار را براي آنها آسان کند؟

الان کارهاي خوبي انجام ميشود، ولي شايد کافي نباشد. من ديدم که در بيشتر دانشگاه‎هاي خوب دنيا، بسياري از دانشجويان دکترا ايراني هستند. تاکنون نشده که ما به کنفرانسي برويم و همکلاسيهاي خود را که در شريف و اميرکبير درس مي‎خواندند، نبينيم. به ویژه در شاخه‎هاي مهندسي اين بيشتر ديده ميشود. براي بازگرداندن آنها بايد ديد نيازهايشان چيست. طبيعتا هرکسي سود و زيان خود را محاسبه مي‎کند. آنها کار خوب، درآمد خوب و رفاه نسبي مي‎خواهند. آنها چندان پرتوقع نيستند و بايد بتواند يک رفاه نسبي و چشم‎اندازي براي آينده را مجسم کند. يک کشور بايد بتواند به متخصصان و مردمش اطمينان دهد که اگر خوب کار کنند ميتوانند رفاه نسبي داشته باشند. از طرفي برخي از اين متخصصان ميخواهند کار آکادميک کنند. ما بايد بتوانيم بودجه به تحقيقات بدهيم. يکي از مشکلات کار آکادميک در ايران اين است که عضو هيئت علمي را تنها به چشم مدرسي که فقط بايد درس بدهد، مي‎بينيم. در صورتي که هيئت علمي بايد مشغول پژوهش باشد و لازم است ما تحقيقات را جدي بگيريم. درباره پسادکترا سياست روشني نداريم. حتي در دوره دکترا سياست روشني نداريم. در دانشگاه‎هاي خوب جهان به آنها پول ميدهند تا تحقيق کنند، ولي در ايران فرد بايد کنکور بدهد و از چندين سد عبور کند و شايد در نهايت به او بگويند که نميخواهيم بيايي چهار سال تحقيق کني و عمر خودت را بگذاري. حالا گروهي هستند که کارآفرينند و بازگشتشان سود دوچندان دارد. هم ميتوانند بيايند به ايران و اشتغالزايي کنند و هم خدماتي براي نيازهايي به ايران بياورند که تاکنون نبود. در زمينه تخصصي من، ما همين کار را در انگليس انجام ميداديم و در واقع کار انتقال فناوري هم انجام داديم. با آمدن من، دانشي که در انگستان براي آن کار و هزينه شده بود، وارد کشور شد.

 با اين همه دانش بنیانها در حال توسعه هستند؛ آيا درآمد آنها حتمي است؟

بله، دانش بنیانها در حال توسعه هستند و بسيار حوزه جذابي است؛ ولي در هر کسب وکاري بايد ابتدا براي تجهيزات هزينه شود، بازاريابي شود، مردم بشناسند، محصول را مصرف کنند تا به درآمد برسد. يک شرکت بزرگ هم ميتواند R&D و تحقيق و توسعه داشته باشد. درستتر اين است که وقتي شرکت‎ها براي تحقيق و توسعه هزينه ميکنند، دولت به آنها يارانه بدهد تا هزينه R&D را کم کنند. هدف يک شرکت اين است که در بازار موفق باشد و هزينه‎هاي R&D هزينه هايي هستند که برگشت آنها طولانيمدت است. دولت ميتواند بگويد من در هزينه R&D و در ريسک شما شريک هستم. در اين صورت بازدهي هم بهتر خواهد شد چون ريسک و بازدهي هميشه با هم رابطه دارند. البته هدف دولت نيز کمک به R&D است که شامل دانش بنیان‎ها هم ميشود. وقتي شرکتي اعلام ميکند که ميخواهد کار تحقيق و توسعه کند، براي اين است که بازار خود را ميبيند و به اين نتيجه رسيده است که با تحقيق و توسعه مي‎تواند يک محصول جديد توليد کند. ابتدا پروژه ارزيابي ميشود تا معلوم شود که اين طرح ارزش تحقيق و توسعه را دارد. سپس ارزش آن در بازار بررسي شود و اگر پروژه معيارهاي لازم را داشت، ببينيم که شرکت چه اندازه ميتواند هزينه کند. چون شرکت اگر به طرح خود اعتماد داشته باشد، حاضر است براي آن سرمايه گذاري کند. براي پروژه هايي که در شرکت انگلستان داشتيم، 30 درصد هزينه پروژه را شرکت و 70 درصد را دولت پرداخت ميکرد. دولت تنها پول پرداخت نميکرد، بلکه به روند و نحوه صرف هزينه هم نظارت ميکرد. اين کار بازدهي را بالا ميبرد، چون ما پول زيادي نداريم و بايد منابع محدود را بهدرستي مديريت کنيم.

 دولت چگونه توانست شما را راضي کند برگرديد و ديگران را چگونه مي‎تواند راضي به بازگشت کند؟

من خودم هم دوست داشتم برگردم و در زمينه تواناييام براي ايران کار کنم و گوشهاي از نياز کشور را برآورده کنم. من با بنياد نخبگان براي بازگشت صحبت کردم که بدانم اگر برگردم چه امکاناتي ميتوانم براي کار در اختيار داشته باشم. بنياد نخبگان صد ميليون کمکهزينه پرداخت، ما را به پارک فناوري پرديس معرفي کرد و در پروسه پذيرهنويسي ما را در اولويت قرار داد و فضايي در اختيار ما گذاشت. تيم مهندس بيرنگ و مهندس يادگاري کمک بسيار زيادي به ما کردند که براي گردآوري ديتا از سازمان‎هاي دولتي بتوانيم کار را جلو ببريم و نامهنگاري‎هاي زيادي کردند. در بسياري جاها ممکن بود ما با بروکراسي پيچيدهاي روبهرو شويم، ولي نامه‎نگاري معاونت علمي نهاد رياست جمهوري کار ما را در ارتباط با سازمان‎ها آسان کرد.

منبع: مجله دانش بنیان

کلمات کلیدی
//isti.ir/ZTof