ایمان به علم؛ یکتا خرافه روزگار مدرن

درباره کتاب علم، نوشته استیو فولر


آیا علم می‌تواند حسی از کمال به زندگی ما ببخشد؟ آیا می‌تواند کلیت چیستی انسان بودن را توضیح دهد؟ ایمان پایدار ما به پیشرفت علمی، چه چیزی را درباره ما به‌مثابه یک «نوع» بیان می‌کند؟ استیو فولر، نویسنده کتاب «علم»، در پاسخ به این پرسش‌ها طیف گسترده‌ای از تاریخ علم و دین را از ارسطو و اتم‌گراها تا داوکینز و نوداروین‌گراها می‌کاود و به‌دقت بررسی می‌کند که علم چیست، هدف‌هایش چگونه در گذر سالیان دگرگون شده‌اند و دین و در سال‌های اخیر خداناباوری، چه نقشی در پیشروی آن داشته‌اند.
فولر، خود درباره کتابی که نوشته است، در پیشگفتار می‌گوید: «موضوع این کتاب را می‌توان در یک جمله گفت: هنر زندگی عالمانه مستلزم این است که خداشناسی را بسیار بیش از علمای حرفه‌ای یا مذهبیون جدی بگیریم. عنوان فصل اول کتاب مزین به نام دکتر استرنج‌لاو است که «بشارت» من نیز از او مایه می‌گیرد. سخن من در این فصل بحث اصلی کتاب است از این قرار که بهترین توصیف برای ایمان مستدام ما به علم، به‌رغم پیشینه آشکارش، این است که آن را باقیمانده گیتی‌گرای عقیده‌ای دین‌مدار به مشیت الهی بدانیم. پس چندان جای شگفتی نیست که با وجود مخاطرات فزاینده‌ای که علم برای نوع بشر پدید آورده است، داروین‌گراها درباره توجیه تکاملی اهمیتی که انسان‌ها به علم داده‌اند، آشکارا خاموشند. در‌واقع بحث من در فصل ششم این است که برای رسیدن به ایمانی استوار و دیرپا به علم، تاریخ خداناباوری (یار معنوی داروین‌گرایی)، آخرین مرجعی است که باید به آن پناه برد.»
فولر کتاب خود را در ده فصل نگاشته است که عناوین این فصول عبارتند از: «بشارت دکتر استرنج‌لاو»، «آیا علم می‌تواند با گذشته‌اش بسازد؟»، «شیوه‌های زندگی عالمانه: داستانی از سه ملت»، «اینک ما همه دانشمندیم: ظهور علم پروتستانی»، اخلاق علمی و روح نص‌گرایی»، «خداناباوری - کهنه یا نو - تاکنون برای علم چه کرده است؟»، «علم چون ابزار عدل الهی»، «پیشرفت علمی چون مشیت گیتی‌گرا»، «علم، آماده تغییر آینده و ناکردن گذشته» و «برای مطالعه بیشتر».
نویسنده در همان بخش ابتدایی، در توضیح این‌که مخاطب در سایر فصول کتاب با چه مسائلی رو‌به‌رو خواهد شد، می‌افزاید: «در فصول میانی به درک سرشت انگیزه انسان برای زندگی «عالمانه» پرداخته‌ام. این انگیزه سرچشمه‌های فراوانی دارد ولی رد آن‌ها را در نهایت می‌توان در ادیان ابراهیمی دید. در روزگار خود ما، زندگی عالمانه، در حال و هوایی حاکی از روگردانی از مراجع رسمی علم طلب می‌شود و من در مجموع این طلب علم را پروتستانی می‌نامم. درست به همان‌گونه که اصلاح‌گرایان اصلی پروتستان اغلب بددلانه خداناباور قلمداد می‌شدند، امروزه خادمان صورت‌های «بدیل» علم نیز به شیوه‌ای توجیه‌ناپذیر با عنوان «ضد علم» سیاه‌نمایی می‌شوند. در هر دو مورد، مورد دینی اصلی و مورد علمی اخیر، هدف دگراندیشان بازیافت روح زنده اصلی نهادی عمومی بوده که در فرایند رسمیت یافتن واژگون شده است. در سه فصل پایانی کتاب می‌پردازیم به این پرسش که باور فراگیر به پیشرفت علمی، درباره نوع بشر (یه‌ویژه از دید چگونگی شکوفایی انسانیت)، چه می‌گوید. آن‌گاه در آن پس‌زمینه، معنای «ناکردن گذشته» و «تغییر آینده» را به‌ویژه در پرتو پیشرفت‌هایی که در درک ما از زیست‌شناسی ملکولی پدید آمده و تسهیلاتی که در زیست‌فناوری صورت بسته است، واشکافی کنیم.»
او همچنین در فصل اول کتاب درباره پشتیبانی از علم‌پژوهی، ایمان به علم را یکتا خرافه روزگار مدرن می‌داند و در این رابطه می‌نویسد: «همین که یک درمان جدید پزشکی یا یک فناوری آسان‌کننده به بازار آید، تبارنامه علمی‌اش ردگیری و فوایدش در بوق‌ها دمیده می‌شود و تمامی شکست‌های علمی و بدکرداری‌های پیشین از یادها می‌روند.» او البته تاکید می‌کند که نباید علم را سرچشمه همه تباهی‌ها دانست اما این سخن به این دلیل گفته می‌شود که «ما باید علم را چنان که هست ببینیم و باید قدر سرچشمه این ایمان به علم را بدانیم. سرچشمه این ایمان، نه در کارنامه یا ترازنامه علم، که در اندیشه‌ای است آشنا درباره جایگاه (از نظر معرفتی) ممتاز انسان‌ها در کائنات که به شیوه‌ای لاهوتی به ما الهام شده است.»
او در فصل «آیا علم می‌تواند با گذشته‌اش بسازد؟» نیز این‌چنین می‌نویسد: «علم چه 24 سده تاریخ داشته باشد و چه فقط چهار سده، همچنان بیشترین احترام را نزد ما دارد. اطمینان ما به علم، با حسی نیرومند از این‌که چه چیزی نسبت به علم «بیرونی» و چه چیزی «درونی» به شمار می‌آید، تقویت می‌شود. فیلسوفان برای رسیدن به چنین حسی، میان «مقام گردآوری» و «مقام داوری» تمایز قائل می‌شدند. امروزه ما از «متن» علم در برابر «زمینه» آن بی‌پرده‌تر سخن می‌گوییم. متن بر اعتبار چیزی که بر زبان می‌آید تاکید دارد و می‌توان آن را بدون داشتن دانشی از زمینه، یعنی گستره‌‌ای که شخص را در اصل به گفتن برانگیخته است، آزمود.»
او در توضیح این مورد می‌افزاید: «با وجود این، اگر علم را «هنر زندگی» بدانیم، معلوم نیست بتوانیم چنین مرزهای شفافی بکشیم. امروز اگر نیوتون زنده شود از ما می‌رنجد اگر به او بگوییم ما هنوز فیزیک او را به‌رغم (نه به دلیل) در بر داشتن بار لاهوتی‌اش دوست داریم، چون او برای درک کامل اهمیت فیزیکش بار لاهوتی را ضروری می‌دانست.»
در این مطلب از توضیح دادن سایر فصول خودداری می‌شود تا مخاطب علاقه‌مند بتواند به‌خوبی از آن استفاده کند. اما گفتن این نکته ضروری است که استیو فولر در این کتاب نگاه دیگرگونه‌ای به فلسفه علم دارد و این مقوله را با سایر ویژگی‌های روزگار ما چون دین درمی‌آمیزد تا دید بهتری از علمی که امروز به آن دست یافته‌ایم، داشته باشیم. اگر بخواهیم بگوییم که این کتاب چگونه کتابی است، شاید جمله ابتدایی آن که فولر آن را برای ورودیه برگزیده، بهترین راهنما باشد. جمله‌ای که از قول نوربرت وینر نقل شده است: «علم نوعی زندگی است که تنها هنگامی می‌تواند شکوفا شود که انسان‌ها آزادی ایمان داشته باشند.»
کتاب «علم» از مجموعه کتاب‌های فلسفی نشر گمان است. سرپرست این مجموعه درباره این سری از کتاب‌ها نوشته است: «فلسفه در همه کشورها و همه فرهنگ‌ها، از جمله کشور خودمان، واژه‌ای پرابهت است. کتاب‌های فلسفه هم غالبا در قفسه‌ها در جایی قرار می‌گیرند که متناسب با همین ابهتشان باشد. به اصطلاح خودمانی، آن بالای تاقچه.»
او می‌افزاید: «از نظر من فلسفه فقط رشته‌ای دانشگاهی نیست که در دانشگاه خوانده شود و مختص عده خاصی باشد که در این رشته تحصیل می‌کنند. فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از کودکی سوالاتی مطرح می‌کنیم که جنبه فلسفی آشکاری دارند.» و در ادامه درباره مجموعه چنین می‌نویسد: «عناوین این مجموعه پرشمارند و طبیعتا بعضی حتی عناوین مشترک یا شبیه هم دارند، زیرا این‌ها مسائلی است که تقریبا همه فیلسوفان هنر زندگی دغدغه‌اش را دارند: معنای زندگی، خوشبختی، نوعدوستی، سرشت بشر، فضیلت، مبانی ارزش‌ها، شخصیت، همزیستی مسالمت‌آمیز، ترس، درد، بیماری، ملال و... با این‌که کتاب‌های این مجموعه «فلسفی» هستند اما چون فلسفی به همان معنای خاصی هستند که توضیح دادم در عنوان مجموعه به جای لفظ «فلسفه» از «هنر زندگی» استفاده شده است، شاید که این بهتر منظور و مقصود این مجموعه را برساند.»
کتاب «علم» نوشته استیو فولر با ترجمه محمدابراهیم محجوب در قطع جیبی منتشر شده است.

منبع: مجله دانش بنیان

کلمات کلیدی
//isti.ir/ZSW1