می خواهم دانشم در مسیر اعتلای کشورم باشد

گفت و گو با نخبه ای که فعالیت علمی در ایران را به اقامت در انگلستان ترجیح داده است


سال 1390 به درخواستش برای تحصیل در دانشگاه UCL لندن پاسخ مثبت داده می شود و از مهرماه همان سال در مقطع دکتری این دانشگاه در رشته شیمی محاسباتی مشغول به تحصیل می شود. دکتر سعیده سرآبادانی تفرشی که هم اکنون در ایران به سر می برد، 42 سال سن دارد، لیسانس شیمی اش را از دانشگاه صنعتی شریف و فوق لیسانس را در گرایش شیمی - فیزیک از دانشگاه الزهرا گرفته است.
با این که به گفته خودش، چند باری امید خود را برای پیدا کردن کار مناسب در ایران از دست داده و حتی تا مرز اخذ ویزای کاری برای بازگشت به لندن هم پیش رفته است، اما با فراخوان بنیاد ملی نخبگان برای «فاوند» یک ساله فارغ التحصیلانی که از خارج از کشور بازگشته اند، تصمیم به ماندن می گیرد و دوره پسادکتری خود را در دانشگاه صنعتی شریف آغاز می کند.
او می گوید پیش از رفتنش از کشور نیز تصمیم به بازگشت داشته و در دی ماه سال 1394 نیز بعد از دفاع از رساله دکتری در دانشگاه UCL انگلستان، به ایران بازگشته است. حالا این محقق و نخبه ایرانی، به عضویت هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر درآمده است. از او درباره سوابق علمی و انگیزه هایش برای بازگشت به ایران پرسیده ایم که در ادامه می خوانید.

شما بعد از مقطع دکتری می توانستید در لندن مشغول به کار شوید، چرا بلافاصله به ایران برگشتید؟
بعد از مقطع دکتری می توانستم درخواست پسا دکتری بدهم و اتفاقا شرایطش هم کاملا آماده بود تا بتوانم برای مدت سه سال در لندن بمانم و کار کنم، اما از همان زمان که از کشور خارج می شدم تصمیم به بازگشت داشتم. من با همسر و فرزندم راهی لندن شده بودم. همسرم در حال حاضر مشغول دفاع از تز دکتری و در حال رفت و آمد به انگلیس است.
علاوه بر این که از ابتدا تصمیم به بازگشت داشتیم، بیشتر مشتاق بودم که وضعیت ایران را از نزدیک ببینم تا اگر به من و دانشی که سال ها برای کسبش تلاش کرده بودم، نیاز شد، بتوانم به کشورم خدمت کنم.
 پس با هدف کار علمی در ایران وارد کشور شدید. این فرایند چه مدت طول کشید؟
وقتی وارد ایران شدم به مدت چند ماه اقدام خاصی نکردم، اما بعد از مدتی در سامانه وزارت علوم برای هیئت علمی تقاضا دادم، ولی هیچ بازخوردی نگرفتم. چند ماه این پرونده باز بود و در این مدت گاهی برای مصاحبه به دانشگاه ها فراخوانده می شدم اما نتیجه ای در پی نداشت. همین مدت بود که راستش را بخواهید کمی سرخورده و ناامید شدم. تا اینکه در سمیناری که شرکت کرده بودم، متوجه شدم بنیاد ملی نخبگان برای فارغ التحصیلان خارج از کشور که به ایران برگشته اند، «فاوند» قائل می شود و این فارغ التحصیلان می توانند یک دوره یک ساله پسادکتری را در هر دانشگاهی که بخواهند بگذرانند که من برای این دوره وارد دانشگاه صنعتی شریف شدم و دوره پسادکتری ام را گذراندم.
جا دارد روی این نکته هم تاکید کنم که بنیاد ملی نخبگان در کمتر از یک هفته به درخواست من پاسخ داد و امید را دوباره به من بخشید. در حین این که دوره پسادکتری را می گذراندم، همچنان پرونده درخواستم از وزارت علوم باز بود. با این که نیمی از دوره پسادکتری هم گذشته بود اما خبری از وزارت علوم نبود. وقتی دیدم شرایط کار در کشور به این صورت است، در همین زمان بود که تصمیم گرفتم دوباره به لندن برگردم. برای یک دوره فلوشیپ به یکی از اساتیدی که در لندن با او کار می کردم، درخواست دادم و با درخواستم هم موافقت شد. خواستم به سراغ کارهای ویزا بروم که دانشگاه شهید رجایی با من تماس گرفت و برای مصاحبه رفتم و یک ترم آن جا تدریس کردم. در همین زمان بود که دانشگاه امیرکبیر هم من را پذیرفت و تصمیمم را گرفتم و به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر از مهرماه 97 مشغول به کار شدم.

 آیا مشغول انجام فعالیت های علمی جانبی در خارج از دانشگاه هم هستید؟
با اداره استاندارد و کمیته ISO در حال همکاری هستیم. یکسری پروژه های صنعتی را پوشش می دهیم و از طرف دیگر دانشگاه امیرکبیر جزو آن دسته دانشگاه هایی است که روابط بین الملل برایش اهمیت ویژه ای دارد. من با زنده نگه داشتن ارتباطم با اساتیدم در لندن، به دانشگاه در جهت رسیدن به این هدفش و دسترسی به اطلاعات ویژه علمی کمک می کنم.
 بیایید کمی به عقب برگردیم. انگیزه تان از رفتن چه بود؟ چرا در همان انگلستان که شرایط کاری اش برایتان به شکل مطلوبی فراهم بود، مشغول فعالیت نشدید؟
وقتی دانشگاه UCL من را «فاوند» کرد، هم هزینه دانشگاه و هم هزینه زندگی ام را به من پرداخت کرد. از آن جا که دوره لیسانس و فوق لیسانسم نمرات خوبی داشتم و چند مقاله ISI هم داشتم، توانستم به نتیجه مطلوب در اخذ «فاوند» برسم. رفتن به این دانشگاه و مهاجرت به لندن، تجربه خوبی بود و درواقع کنجکاوی برای کسب این تجربه، مهم ترین انگیزه ام بود. از طرف دیگر چون فرزند داشتم، علاقه مند بودم که فرزندم از همان کودکی فضای خارج از ایران را هم تجربه کند که اتفاقا خیلی برای خودش هم جذاب بود. با توجه به این که حدود پنج سال در لندن بودیم، فرزندم توانست به زبان انگلیسی مسلط شود و در حال حاضر هم در مدارس دیپلماتیک که به زبان انگلیسی تدریس می کنند، درس می خواند.
این درست است که شرایط اقتصادی و سیاسی ایران به گونه ای است که به سختی می توان با دنیا در تعامل بود، مثلا وقتی یک مقاله بخواهیم چاپ کنیم، همین که اپلیکیشن ایران را می بینند، شش ماه طول می کشد تا جواب دهند. با این وجود من به شدت علاقه دارم در ایران بمانم و از علمی که در اختیار دارم برای پیشرفت سرزمینم استفاده کنم. درواقع می خواهم دانشم در مسیر اعتلای کشورم باشد.
 وضعیت تدریس آکادمیک رشته شیمی در ایران در مقایسه با دانشگاه های مطرح دنیا مثل UCL لندن را چطور ارزیابی می کنید؟ دانشگاه های ایران چه کمبودها یا برتری هایی در این حوزه دارند؟
سیستم های دانشگاهی کشورهای پیشرفته خیلی قانونمند است. مشکل اساسی که در ایران وجود دارد به همین موضوع برمی گردد که هر فعالیتی که در هر حوزه علمی بخواهد انجام شود، خیلی اوقات پیرو قانون نیست و به راحتی یک تبصره برای آن قائل می شوند تا آن کار انجام شود.
تفاوت بارز دیگری که به چشم می آید، وضعیت پژوهش در ایران است. با توجه به بودجه های محدودی که به هر دانشگاه تخصیص پیدا می کند، چندان توجهی به پژوهش و تحقیق نمی شود. در واقع اوضاع ضعیف مالی اجازه نمی دهد دانشجویان و اساتید به سراغ پژوهش بروند. البته من هنوز ارتباطم را با دانشگاه و اساتیدم در لندن حفظ کرده ام، به همین خاطر می توانم به سرورهایی که به حوزه شیمی محاسباتی مربوط می شود دسترسی داشته باشم و می توانم از حجم پژوهش ها و اطلاعاتی که در این سرورها گنجانده شده، استفاده کنم و محاسباتم را روی سرورهای آن ها انجام دهم.
همچنین در دانشگاه های مطرح دنیا، به اساتید و دانشجویان «فاوند» می دهند تا بتوانند بدون دغدغه های مالی به پژوهش بپردازند. همین مسئله باعث می شود مثلا اساتید به احداث آزمایشگاه های شخصی مجهز بپردازند و شرایط را برای فعالیت علمی دانشجویانشان آماده کنند. یک دانشجوی دکتری آن جا هیچ دغدغه مالی ندارد، در نتیجه تنها به درس فکر می کند، در حالی که در ایران دانشجو چندان حمایت نمی شود و مثلا اگر متاهل هم باشد که مشکلاتش مضاعف خواهد بود. در عین حال انتظار دارند که دانشجوی ایرانی با وجود این دغدغه ها، خوب کار کند و مراتب علمی بالایی را طی کند که به سختی چنین امری محقق می شود.
مسئله دیگر، بحث انگیزه دانشجویان است. یک دانشجو وقتی با بازار کار راکد روبه رو می شود، انگیزه چندانی برای بهتر درس خواندن و نمره بهتر گرفتن و پرورش روحیه رقابتی در خود ندارد. در بحث ایجاد انگیزه بین دانشگاه های ایران و دانشگاه های مطرح دنیا تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. این مسئله در مورد اساتید هم صادق است. وقتی تجهیزات و آزمایشگاه های پیشرفته ای وجود ندارد، استاد و دانشجو چطور می توانند روی تحقیقات جدید متمرکز شوند؟ در نتیجه، همین کمبود امکانات و نبود انگیزه کافی برای پیشرفت، مانع بزرگی در مسیر تحصیل و پژوهش در ایران است.
البته این نکته مهم هم شایان ذکر است که از لحاظ سطح سواد و علم و استعداد، ایرانیان حرف زیادی برای گفتن دارند. منتها چون امکانات، پول و سطح انگیزه چندان مطلوبی وجود ندارد، توانایی افراد مستعد به خوبی ظهور پیدا نمی کند یا شاید هیچ گاه استعدادشان شکوفا نشود.  
همچنین واحدهای درسی علمیاتی و پرکاربردی در دانشگاه های خارج از کشور وجود دارد که خیلی از آن ها در داخل ایران به خاطر کمبود امکانات ارائه نمی شود. در خیلی از دانشگاه های خارج از کشور به واسط وجود حجم امکانات بالا، ورک شاپ های زیادی برگزار می شود که به دانشجو بسیار کمک می کند، در حالی که در ایران امکان برگزاری خیلی از این ورک شاپ ها وجود ندارد.
در گرایش های مختلف شیمی نیز به خصوص شیمی تجزیه در زمینه پیل های سوختی و باتری ها، واحدهای درسی مختلفی وجود دارد که همین مباحث علمی می تواند با بومی سازی وارد کشور شود.
نکته مهم دیگر این است که بسیارند ایرانی هایی که با هدف تحصیل کودکانشان راهی سفر شده اند و حالا بعد از 20 سال دوری از زادگاهشان، نه تنها بچه هایشان به چیزی که تصور می کردند نرسیده اند، بلکه در خیلی از موارد، بچه هایشان به راحتی تنهایشان گذاشته اند و به سراغ زندگی خودشان رفته اند، چرا که از فرهنگ غربی تاثیر پذیرفته اند. اما چنین فرهنگی در ایران رواج ندارد و در کشور ما تعلق خاطر به کانون خانواده، بسیار بالاست.
 فکر می کنید چگونه می توانیم شاهد افزایش مهاجرت معکوس نخبگان ایرانی به وطنشان باشیم؟
به نظرم قدردانی و احترام به جایگاه نخبگانی که با سختی های زیادی توانسته اند به موفقیت های علمی برسند، بزرگ ترین انتظاری است که نخبگان ایرانی مقیم خارج از کشور می توانند داشته باشند. معتقدم باید مقام علمی آن ها را ارج بنهیم، زیرا کسی که با قبول رنج و سختی های فراوان و تحمل سال ها دوری از از خانواده و وطن، توانسته است علم و مهارتی را کسب کند و آن را با خود به کشور بیاورد، باید از او حمایت شود.
باید شرایطی فراهم شود تا از فارغ التحصیلان و نخبگانی که بعد از سال ها به کشور باز می گردند، استفاده بهتری شود. وگرنه شرایط کار و زندگی مطلوب در خارج از ایران برای آن ها کاملا فراهم است اما آن ها برگشته اند تا آن دانش را در کشور خود پیاده کنند و به همین دلیل باید مسیر فعالیت علمی آن ها هموارتر شود. همچنین با تامین وضعیت مطلوب زندگی و کار مناسب می توانیم انتظار داشته باشیم که فارغ التحصیلان و نخبه های بیشتری را به کشور برگردانیم.
مثلا برنامه هایی مثل «فاوند» بنیاد ملی نخبگان، اتفاق خیلی خوبی برای تشویق به مهاجرت معکوس نخبگان بود که امیدواریم این اقدام توسط دیگر نهادهای مرتبط هم انجام بشود و گسترش پیدا کند تا همین مسئله، انگیزه بازگشت نخبگان به وطن را بالا ببرد. در واقع این اتفاق یک پشتوانه خیلی خوب برای افراد تحصیلکرده است که باید تداوم یابد. واقعا شاید اگر این برنامه بنیاد ملی نخبگان نبود، من هم از کشور رفته بودم.

منبع: مجله دانش بنیان

کلمات کلیدی
//isti.ir/ZUE1