گفتوگو با استاد محمدعلی اسلامی ندوشن

اشتباه تفنن با ساختار ادبيات

زبان علم و دانش بايد با خود دانش تطبيق داشته باشد. يعني اينکه در «تکنيک» جا بيفتد تا کلمات معادل مناسب پيدا شود. تکنيک اگر وسعت نداشته باشد، در آن زبان به کلمات آن احتياجي پيدا نميشود. يعني اگر زندگي ماشيني و تکنيکي وسعت پيدا نکند، در يک زبان احتياج به کلمات و لغاتش هم پيدا نميشود. اما اگر در آن زبان وسعت پيدا کند، واژه هم به وجود ميآيد..

 

از‌‌ همان 10، 12 سالگي که اشعارش در مجله «سخن» و چند نشريه ديگر به چاپ رسيد، ذوق و قريحه‌اش براي فعاليت در زمينه ادبيات دوچندان شد. در دانشکده اما حقوق خواند و مدتي هم در اين زمينه فعاليت کرد. به مرور اما قريحه ادبي و مطالعات تخصصي‌اش در حوزه ادبيات او را دوباره به سمت ادبيات کشاند. در دانشگاه به تدريس نقد ادبي و سخن‌سنجي، ادبيات تطبيقي، مکتب‌هاي ادبي جهان و رشته‌هايي که با ادبيات، مطالعات و تخصص او گره خورده بود، روي آورد. در اين مدت بيش از شعر در حوزه نگارش نقدهاي علمي- ادبي و کتاب‌هايي با اين مضامين فعاليت کرد. نوشته‌هايش در مجلات «پيام نو»، «سخن»، «يغما»، «راهنماي کتاب» چاپ شد.‌گاه به‌‌ همان نام، ‌گاه با نام مستعار «م. ديده‌ور». کتاب «ابر زمانه و ابر زلف» او سال 1342 کتاب برگزيده سال شد. در بيش از 60 دهه فعاليت ادبي او 45 کتاب و صد‌ها مقاله از خود به يادگار گذاشته است. افتتاح «فرهنگسراي فردوسي»، دفتر کارش براي انتشار فصل‌نامه ادبي «هستي»، از برکات تلاش او در عرصه ادبيات است. دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن، صاحب همه عناويني است که خوانديد. با او در زمينه ظرفيت‌هاي زبان فارسي به گفت‌وگو نشستيم.

 عده‌اي معتقدند ظرفيت زبان فارسي نسبت به گذشته محدود شده است. شما اين موضوع را قبول داريد؟

بله. با گسترش مسائل بشري، زبان فارسي مقداري محدوديت دارد. براي بيان اين مسائل که در يک دوران متفاوت با گذشته عنوان شده، برخورد سنت و صنعت، کلمات و اصطلاحات خاص خود را پيش آورده است که زبان فارسي آن‌ها را ندارد.

 مقصر نقص به‌وجودآمده را چه مي‌دانيد؟ سير تحول سبک زندگي است، پاسداري نکردن از حريم واژگان فارسي يا نبود دلسوزي لازم در اين حوزه؟

 گسترش دامنه زندگي از طريق وسايل و ابزار ماشيني سير تفکر را به راه‌هاي دور و درازتري برده است. درنتيجه کلمات و اصطلاحات تازه‌اي لازم دارد. يعني زندگي تازه نياز به واژگان تازه دارد.


 شما موافق اين تازگي هستيد؟

چاره چيست. در زندگي امروزي براي بشر جا افتاده و راه براي خودش باز مي‌کند. بايد به همين علت کلمات مناسب حالش را پيدا کرد.


 مردم که نمي‌توانند کلمه‌هاي مناسب را جايگزين کنند. اهل فن بايد اين مهم را برعهده داشته باشند.

البته مردم هم بي‌تاثير نيستند. تعدادي از لغات جديدي را که در اين 60، 70 سال گذشته در دايره لغات فارسي پيدا شده است، خود مردم ايجاد کرده‌اند. براي مثال واژه‌ها را ترکيب کرده‌اند. بايد نظارت يک عده اهل زبان به ميان بيايد که آن‌ها بتوانند معادل مناسب پيدا کنند.

 منظورتان اين است که مردم در واژه‌سازي پيشتاز‌تر از اهل فن بوده‌اند؟

مردم بيشتر براي پذيرش لغات جديد، پيشتاز بوده‌اند.

 پس اهل فن در اين سير، عقب نمانده‌اند.

نه، اهل فن براي خود مقداري واژه‌سازي کرده‌اند. فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي تلاش‌هايي کرده، ولي همه کلماتش جا نيفتاده است. واژه‌سازي دو مرحله دارد؛ يکي مرحله ايجاد واژه و مرحله ديگر که بسيار مهم است، مرحله قبول واژه توسط مردم و کاربرد آن بين آن‌ها.

 به نظر مي‌رسد در کشور ما بعد دوم ماجرا ضعيف است. به اين معني که واژه‌ها ساخته مي‌شوند، اما مردم به کار نمي‌برند. البته دلايلي هم دارند که معمولا به نامانوس بودن واژه يا دشوار تلفظ و کاربرد آن اشاره مي‌کنند. براي مثال هم‌چنان به خودرو اتومبيل مي‌گويند يا عاميانه‌تر، ماشين.

بله، بعضي واژه‌هاي فرهنگستاني بدون مشورت مردم ايجاد شده و به همين دليل هم جانيفتاده است.

 يعني در آفرينش يک واژه نظر مردم مهم است؟

بله، حتما. مردم بايد آن واژه را بپذيرند و با روحيه زندگاني خود سازگار ببينند.

 اين نشان‌دهنده آن نيست که مسئولان مربوط در اين حوزه بايد در جريان زندگي روزانه مردم باشند و تخصص و تسلط ادبي خود را با تجربيات هم‌نشيني با نيازهاي زباني مردم تلفيق کنند؟

حتما. بايد با مردم ارتباط داشته باشند و واژه‌ها را به مشورت مردم بگذارند. حتي براي مثال بايد نظر جامعه آماري حدود صد نفر از مردم درباره واژه‌هاي معادل را بپرسند و ببينند آيا آن‌ها اين کلمات را مي‌پذيرند يا نه.

 ممکن است برخي بگويند اين جمعيت آماري، گوياي نياز و احوالات زباني مردم نيست. پس نمي‌توان به نتايج اين مشورت يا بررسي آماري استناد کرد. چاره چيست؟

اين کار دقت لازم دارد. از اين نظر که بايد کساني به آزمايش گذارده شوند و از آن‌ها مشورت گرفته شود که نظرشان مبين روحيه مردم در زمينه زبان فارسي باشد. درواقع اهميت انتخاب درست اين جامعه‌هاي آماري هم مسئله مهمي است.

 بهترين واژه‌سازي که در اين سال‌ها شنيده‌ايد، چه بوده است؟ يعني واژه‌اي که فرهنگستان پيشنهاد داده و مردم هم به کار برده‌اند؟

به‌طور کلي واژه‌هايي که فرهنگستان ساخته، آن تعداد که مورد قبول مردم بوده، در زبان جا افتاده است. اما آن تعداد که چنين نبوده است، نه! جانيفتاده است.

 براي مثال از نظر شما چه واژه‌هايي معادل‌سازي مناسب شده‌اند؟

ميهن به جاي وطن. رايانه به جاي کامپيو‌تر که مردم هم به کار مي‌برند و جا افتاده است. البته معادل رايانه با اصل معني کامپيو‌تر تناسب ندارد، ولي چون جا افتاده، خوب است. از رأي گرفته شده به معناي نظر. بهتر از اين است که واژه خارجي استفاده شود.

 زبان فارسي بيشتر تحت‌تاثير چه زبان‌هايي قرار دارد؟ آيا اين نظر که زبان فارسي در محاصره واژگان زبان عربي قرار گرفته، درست است يا زبان‌هاي ديگر هستند که در حوزه نفوذ به زبان فارسي سهم بيشتري دارند؟

کلمات عربي که وارد زبان فارسي شده‌اند، طبعا مقدارشان کم نيست. ولي همين کلمات هم از تاثير زبان فارسي دور نبوده‌اند. درواقع مقدار زيادي از همين کلمات واردشده از زبان عربي به زبان ما، اکنون خود فارسي‌شده هستند. يعني ديگر ساختار زبان عربي خودشان را از دست داده‌اند. درواقع واژه عربي حساب نمي‌شوند.

 منظورتان از واژه‌هاي عربي فارسي‌شده دقيقا چيست؟

کلمات عربي مانند تعظيم، تکريم، مصلحت و منفعت. اين‌ها همه عربي هستند. در عربي معنايي دارند، اما گاهي اوقات معناي آن در موقعيت به کار بردن واژه در زبان فارسي دچار تغيير مي‌شود.

 بين دو زبان انگليسي و فرانسه، زبان فارسي بيشتر تحت‌تاثير کدام زبان است و چرا؟

بدون شک فرانسه. براي اين‌که طبق اسناد تاريخي ايران، زبان ما اول از همه با زبان فرانسه آشنا شد. روحيه زبان فارسي هم با زبان فرانسه بيشتر سازگار است و تشابه دارد. روحيه زبان فارسي يعني طرز تلفظ، طرز بيان و مخرج زبان ما با فرانسه بيشتر مانوس است.

 برخي مي‌گويند فارسي امروزه زبان علم و دانش نيست. اين نظري است که اين روز‌ها در حوزه نقد زبان فارسي مطرح مي‌شود. منتقدان ظرفيت‌هاي زبان فارسي براي انتقال مفاهيم علم و دانش را کافي نمي‌دانند. نظر شما در اين زمينه چيست؟

زبان علم و دانش بايد با خود دانش تطبيق داشته باشد. يعني اين‌که در «تکنيک» جا بيفتد تا کلمات معادل مناسب پيدا شود. تکنيک اگر وسعت نداشته باشد، در آن زبان به کلمات آن احتياجي پيدا نمي‌شود. يعني اگر زندگي ماشيني و تکنيکي وسعت پيدا نکند، در يک زبان احتياج به کلمات و لغاتش هم پيدا نمي‌شود. اما اگر در آن زبان وسعت پيدا کند، واژه هم به وجود مي‌آيد. براي مثال هريک از اجزاي يک اتومبيل نامي دارند، ولي اين‌ها غالبا با اسامي اصلي خود به کار برده مي‌شوند. به اصطلاح با اسامي فرنگي خود. اما مي‌توان کوشش کرد و تعدادي از اين کلمات را با معادل‌سازي مناسب به زبان فارسي برگرداند.

 اگر اشتباه متوجه نشده باشم، زماني مي‌توانيم نقص زبانمان را از بين ببريم که نقص در حوزه دانش را از بين برده باشيم. درواقع مصرف‌کنندگي ما در زبان فارسي ناشي از مصرف‌کنندگي ما در دستاوردهاي دانش است.

بيفزايم که هم در دانش و هم در تفکر. براي اين‌که زبان، ابزار تفکر است. اگر تفکر وسعت پيدا کند، بشر يا به تعبيري کاربران زبان دنبال ابزارش خواهند گشت و زبان وسعت پيدا مي‌کند. تاکيد مي‌کنم ابتدا تفکر بايد به کار بيفتد. يعني جامعه عادت پيدا کند به فکر کردن. تفکر اگر به کار برده شود، دنبال کلمات مورد نيازش خواهد گشت. آن‌ها را به کار خواهد برد، يا واژه مناسب خواهد ساخت. وقتي که چرخه تفکر به حرکت درآمد، احتياج به بيان شدن دارد. زبان وسيله بيان تفکر است. در اين صورت فکر باز، فکر پويا، ناگزير زبان و کلمات خودش را به دست مي‌آورد.

 با اين موج از مصرف‌کنندگي در واژه‌هاي بيگانه، دليل به کار نيفتادن تفکر در جامعه امروز ما آن‌چنان‌که بايد و شايد را در چه مي‌بينيد؟ شايد دليل پايين بودن تفکر، کم بودن سرانه مطالعه است. به نظرتان نويسندگان ما خوب نمي‌نويسند که مردم آن‌چنان‌که بايد مايل به مطالعه نيستند، يا مسئله چيز ديگري است؟

اصولا زمينه فکري فعالي در کار نيست. مردم بسيار دغدغه معيشت دارند و کمتر فرصت تفکر.

 اين روز‌ها در فضاي مجازي اشتباه‌نويسي رايج شده است. براي مثال «اصلا» را مي‌نويسند «اصن» يا «اصلن».

بله، بله مي‌دانم. اين را معمولا تفنن در املاي کلمات مي‌دانند. اين کار درست نيست. ترکيب کلاسيک کلمه را به هم مي‌ريزد. اين کار اگر رايج باشد، بايد يک مرجع رسمي و صلاحيت‌دار، تغييري در رسم‌الخط فارسي بدهد. ولي هر کسي نيايد از تفنن، تغييري در ساختار و املاي واژه‌ها بدهد.

 بي‌شک نسل جديد را با اجبار نمي‌توان قانع کرد، پس چاره چيست؟

تغيير در کلمات بايد پيرو منطقي باشد قابل قبول. يک قاعده‌اي وضع شود که طبق آن عمل شود. چراکه رسم‌الخط فارسي نيازمند تغييراتي است.

 تغييرات مدنظر شما چيست؟

آن‌چه خواندن را آسان کند. زبان فارسي کنوني به دليل مشکل در خواندن و گفتن واژه بايد تغيير کند. براي مثال واژه‌هاي تنوين‌دار را بايد جور ديگري نوشت. براي مثال براي همين منطقا و مثلا و اين نوع کلمات فکر اساسي کرد. از روي يک اصول و قاعده‌اي وضع شود.

منبع: مجله سرآمد

کلمات کلیدی
//isti.ir/Z2h9