چطور سلولهای ایمنی بدن میتوانند به درمان سرطان کمک کنند؟
سرطان درست مثل يک کابوس است و با وجود همه پيشرفتهاي علمي که طي 50 سال اخير به وجود آمده، همچنان به عنوان يک معماي حلنشده و البته خطرناک و پرهزينه باقي مانده است. سالانه ميليونها دلار هزينه تحقيقاتي ميشود که به دنبال يافتن دارويي مناسب براي پيشگيري يا درمان سرطان هستند و اينبار در يک سخنراني تد، اليزابت وينElizabeth Wayne که يک مهندس زيستپزشکي است، پنجره جديدي را براي درمان سرطان با استفاده از سلولهاي ايمني که به طور طبيعي در بدن وجود دارد، ميگشايد.
با وجود ده ها سال تحقيق و پژوهش و ميلياردها دلاري که صرف انجام مطالعات باليني شده، باز هم ما در راه رسيدن به دارويي براي درمان سرطان با مشکلات زيادي مواجه هستيم. ما همچنان براي درمان سرطان داروهاي شيميدرماني را نسخه ميکنيم که آنقدر غيراختصاصي هستند که اگرچه سلولهاي سرطاني را از بين ميبرند، اما در واقع باعث نابود شدن باقي بدن هم ميشوند. بله، البته ما در اين سالها داروهاي انتخابي زيادي توليد کردهايم، اما هنوز رساندن آنها به درون موتور محرکه سرطان يک چالش بزرگ است، چون در نهايت يا در ساير اندامهاي بدن تجمع پيدا ميکنند يا از طريق ادرار از بدن خارج ميشوند و در نتيجه مصرفشان بيفايده است. به همين خاطر هم رشته هايي مانند رشته من ظهور پيدا کردهاند تا بتوانيم بهنوعي داروهاي ضد سرطان را بستهبندي کنيم و در سفري که قرار است در بدن انسان داشته باشند، از آنها محافظت کنيم؛ اما همه اين اصلاحات باعث به وجود آمدن مشکلات بزرگي ميشود که براي رفعشان به اصلاحات بيشتري نياز داريم.
چيزي که در اصل ميخواهم به آن اشاره کنم اين است که ما براي مبارزه با سرطان به سيستم بهتري براي دارورساني نياز دارد و پيشنهاد من اين است که چرا به جاي اينکه فقط از سيستمهاي دستساز بشر استفاده کنيم، سراغ طبيعت نرويم؟
سلولهاي ايمني ما مثل وسايل حمل و نقل همهکارهاي هستند که ميتوانند در سراسر بدن حرکت کنند و دنبال بيماريهاي مختلف بگردند و مدت زمان کوتاهي بعد از بهوجودآمدن زخم خودشان را به آن منطقه برسانند. بنابراين از شما سوال ميکنم: اگر سلولهاي ايمني بدن انسان ميتوانند خود را به محل صدمهديده يا نقطه آسيب برسانند، چرا ما مسافر ديگري سوار اين وسايل نقليه نکنيم؟ در واقع چرا از اين سلولها براي رساندن دارو به بدن براي درمان برخي از بزرگترين مشکلاتمان طي بيماري استفاده نکنيم؟
من مهندس زيستپزشکي هستم و ميخواهم برايتان بگويم که ما چطور از سلولهاي ايمني استفاده ميکنيم تا يکي از بزرگترين مشکلاتي را که سرطان در بدن ايجاد ميکند، مورد هدف قرار دهيم. آيا ميدانيد حدود 90 درصد از آمار مرگومير ناشي از سرطان به دنبال متاستاز يا انتشار آن در بدن است؟ بنابراين ايده اوليه اين است که اگر ما بتواتيم مانع از انتشار سلولهاي سرطان از تومور اوليه به ساير نقاط بدن بشويم، ميتوانيم جلوي پخششدن بيماري را پيش از اينکه در بدن پيشروي کند، بگيريم و به اين ترتيب زندگي دوبارهاي را به مبتلايان به سرطان هديه کنيم.
ما براي انجام اين ماموريت ويژه تصميم گرفتيم از نانوذراتي از جنس چربي استفاده کنيم که از نظر ساختاري شبيه پوسته سلول است. البته ما دو مولکول اضافه به اين ذرات اضافه کرديم؛ يکي از اين مولکولها بخشي به نام «اي» بود که درست مثل يک چسب عمل ميکند و باعث اتصال ذرات نانو به سلولهاي ايمني بدن ميشود. بخش دوم «دنباله» نام دارد و در واقع همان دارويي است که قرار است از طريق سلولهاي ايمني به محل تومور برسد و سلولهاي سرطاني را نابود کند، اگرچه تاثيري روي سلولهاي معمولي و سالم بدن ندارد. خب، وقتي ما اين دو بخش را در کنار هم قرار ميدهيم، يک دستگاه کشتار جمعي بسيار ترسناک ميسازيم!
ما براي آزمودن اين دستگاه از موشهاي آزمايشگاهي استفاده کرديم. در ابتدا اين نانوذره ها را به بدن موشها تزريق کرديم و ديديم که تقريبا بلافاصله پس از تزريق به سلولهاي ايمني که در جريان خون وجود دارند، متصل ميشوند. سپس سلولهاي سرطاني را به بدن موشها تزريق کرديم تا آن فرايندي را که موقع انتشار سرطان در بدن انسان اتفاق ميافتد، شبيهسازي کنيم و در نهايت به کشف بسيار جالب توجهي رسيديم. نتيجه تزريق نانوذرات به موشهاي سرطاني اين بود که ديديم بيش از 75 درصد از سلولهاي سرطاني تزريقشده در همان ابتدا از بين رفته يا در حال نابودي هستند و فقط 25 درصد آنها ميتوانند به زندگي خود در بدن ادامه دهند. تصور کنيد که فقط تعداد کمي سلول سرطاني باقي مانده بودند که ميتوانستند داخل بدن پخش شوند و اين اتفاق فقط دو ساعت پس از شروع اين روش درماني افتاده بود.
نتايجي که به دست آورديم، فوقالعاده بود و در نشريات بازتاب خوبي داشت. تيتر مورد علاقه من اين بود: «توپهاي چسبناکي که ممکن است جلوي انتشار سرطان را در بدن بگيرند». اين اولينباري بود که من با بيماراني حرف ميزدم که ميخواستند بدانند روش درماني ما کي در دسترس قرار ميگيرد. من همه اين ماجراها را در ذهنم حفظ کردم تا اهميت علم، دانشمندان و محققان و بيماران را برايم يادآوري کند.
نتايج زودهنگامي که به دست آورده بوديم، برايمان خيلي جالب بود، ولي ما همچنان با يک سوال چالشبرانگيز مواجه بوديم و آن هم اين بود که آيا توپهاي چسبناک ما که در واقع نانوذراتي بودند که ميتوانستند به سلولهاي ايمني بدن متصل شوند، در واقعيت هم ميتوانند جلوي انتشار سلولهاي سرطاني را در بدن انسان بگيرند؟ بنابراين دوباره سراغ نمونه هاي حيوانيمان رفتيم و موفق به ساختن سه بخش مهم در آنها شديم. اولين نکتهاي که به آن دست پيدا کرديم، اين بود که در حيواناتي که بيماريشان درمان شده بود، اندازه تومور اوليه کوچک شده و سلولهاي سرطاني کمتري در داخل جريان خون باقي مانده و تقريبا هيچ توموري در بخشهاي دورتر بدن نسبت به تومور اوليه وجود نداشت. خب، اين فقط يک موفقيت ساده براي ما و توپهاي چسبناکمان نبود، بلکه يک پيروزي بزرگ در رساندن دارو و يک انقلاب بود تا ما از اين به بعد فقط داروهايمان را به بدن بيماران سرطاني تزريق نکنيم و فقط اميدوار باشيم که به جاي درست برسند، بلکه از اين بعد ميتوانيم از سلولهاي ايمني به عنوان حاملان اختصاصي دارو در بدن استفاده کنيم. به عنوان يک نمونه ما از مولکول اي و بخش دنبالهاش استفاده کرديم، اما واقعيت اين است که در مورد امکان استفاده از اين داروها در آينده هيچ پاياني وجود ندارد.
من راجع به سرطان صحبت کردم، اما هر جا که اسمي از بيماري مطرح باشد، سلولهاي ايمني بدن هم حضور دارند، پس از اين سلولها ميتوان براي درمان هر بيماري استفاده کرد. تصور کنيد در آينده ما ميتوانيم به دنبال ايجاد ضايعات نخاعي، از اين سلولهاي ايمني براي رساندن واحدهاي بهبوددهنده بحراني استفاده کنيم يا وقتي ميخواهيم دارويي را از سد خوني مغزي عبور بدهيم تا در درمان بيماريهايي مانند پارکينسون و آلزايمر مورد استفاده قرار گيرد، سراغشان برويم.
اين ايده ها همان چيزهايي هستند که مرا در مورد علم به شوق ميآورد و از جايي که من ايستادهام و تماشا ميکنم، موقعيتهاي زيادي وجود دارد.
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان